گنجور

 
حزین لاهیجی

برخیز راه میکده ی عشق سرکنیم

سجّادهٔ ورع، به می ناب تر کنیم

آن سرو سرفراز کجا جلوه می کند؟

تا شکوه ای ز کوتهی بال و پر کنیم

خونابه از تحمّل ما می خورد فلک

زهر زمانه را به مدارا شکر کنیم

چون حلقه، چند در پس در میتوان نشست؟

درهای بسته باز، به آه سحر کنیم

از حد گذشت سختی ایّام و جور یار

آتش شویم و در دل خاری اثر کنیم

از دل غبار توبه، به افیون نمی رود

دلق ورع مگر به شط باده تر کنیم

دریا اگر چه هست در آغوش ما حزین

لب تر ز جوی خویش، چو آب گهر کنیم

 
 
 
عراقی

خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم

وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم

از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم

وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم

در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم

[...]

ابن یمین

با یاد دوست از همه قطع نظر کنیم

آهی کشیم و آنهمه زیر و زبر کنیم

با وعده وصال ترا در بدر کنیم

خیزید عاشقان همه عزم سفر کنیم

عشقست هر چه هست سخن مختصر کنیم

جامی

برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم

پیش سنان خار غم از گل سپر کنیم

چون غنچه لب به خنده گشاییم در چمن

خونهای بسته ته به ته از دل بدر کنیم

حاضر کنیم لاله و نرگس به بزم خویش

[...]

فصیحی هروی

تا کی ز حرف شاه و گدا کام تر کنیم

مطرب بیا که نغمه مستانه سر کنیم

کلیم

کو همتی که از همه قطع نظر کنیم

وز سر گذشته چاره هر دردسر کنیم

ما را محل رحم ندانسته روزگار

گر همچو شمع از همه تن گریه سر کنیم

در نامه شکل زلف ترا می کشیم و بس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه