برخیز راه میکده ی عشق سرکنیم
سجّادهٔ ورع، به می ناب تر کنیم
آن سرو سرفراز کجا جلوه می کند؟
تا شکوه ای ز کوتهی بال و پر کنیم
خونابه از تحمّل ما می خورد فلک
زهر زمانه را به مدارا شکر کنیم
چون حلقه، چند در پس در میتوان نشست؟
درهای بسته باز، به آه سحر کنیم
از حد گذشت سختی ایّام و جور یار
آتش شویم و در دل خاری اثر کنیم
از دل غبار توبه، به افیون نمی رود
دلق ورع مگر به شط باده تر کنیم
دریا اگر چه هست در آغوش ما حزین
لب تر ز جوی خویش، چو آب گهر کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زبان عشق و میکده سخن میگوید و دعوت به رهایی و شادی میکند. او از ضرورت ترک ورع خشک و پذیرش زیباییهای عشق و شراب سخن میزند. شاعر به این نکته اشاره میکند که زمانه سختیها را به ما تحمیل کرده، اما باید با صبر و مدارا از آن عبور کنیم. او همچنین به یأس و ناامیدی اشاره دارد و تأکید میکند که توبه و پرهیز با درک عمیق عشق ممکن است. در نهایت، شاعر از دریای غمها میگوید و اشاره دارد که باید با پذیرش زندگی و غم، راهی به سوی شادابی بیابیم.
هوش مصنوعی: بیایید از خواب بیدار شویم و به دنبال عشق برویم. بساط خود را با پرهیزگاری آماده میکنیم و از شراب ناب لذت میبریم.
هوش مصنوعی: کجا میتوانیم زیبایی و شکوه آن درخت بلند قد را ببینیم؟ تا ما هم از این کوتاهقدی و کمبودهایمان دلسرد نشویم.
هوش مصنوعی: آسمان در برابر تحمل درد و رنج ما مانند خونی است که از زخمهایمان به زمین میریزد، اما ما باید از سختیهای زندگی قدردانی کنیم و به شکرانه آن، با صبر و شکیبایی با مشکلات زمانه کنار بیاییم.
هوش مصنوعی: در این جهان، مانند حلقهای هستیم که ممکن است تلاش کنیم تا از محدودیتها عبور کنیم. اما آیا واقعاً میتوانیم پشت درهای بسته منتظر بمانیم؟ اگر بخواهیم، میتوانیم با زحمت و صبر، درهای مسدود را باز کنیم و به خواستههایمان برسیم.
هوش مصنوعی: سختیهای زمان و بیمهری محبوب دیگر از حد گذشته است، ما آتشین و پرشور میشویم و در دل خود زخم و درد را احساس میکنیم.
هوش مصنوعی: از دل آلودگی و گناه، توبهای که به افیون تبدیل میشود، فقط با نوشیدن شراب به شدت تر و تازه میشود.
هوش مصنوعی: هرچند دریا در نزد ما غمگین و غمانگیز است، اما میتوانیم با اشکهایی که از چشمانمان میریزیم، از آن جویای بسازیم که همچون آب گوهری درخشان باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم
وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم
از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم
وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم
در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم
[...]
با یاد دوست از همه قطع نظر کنیم
آهی کشیم و آنهمه زیر و زبر کنیم
با وعده وصال ترا در بدر کنیم
خیزید عاشقان همه عزم سفر کنیم
عشقست هر چه هست سخن مختصر کنیم
برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم
پیش سنان خار غم از گل سپر کنیم
چون غنچه لب به خنده گشاییم در چمن
خونهای بسته ته به ته از دل بدر کنیم
حاضر کنیم لاله و نرگس به بزم خویش
[...]
تا کی ز حرف شاه و گدا کام تر کنیم
مطرب بیا که نغمه مستانه سر کنیم
کو همتی که از همه قطع نظر کنیم
وز سر گذشته چاره هر دردسر کنیم
ما را محل رحم ندانسته روزگار
گر همچو شمع از همه تن گریه سر کنیم
در نامه شکل زلف ترا می کشیم و بس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.