برخیز راه میکده ی عشق سرکنیم
سجّادهٔ ورع، به می ناب تر کنیم
آن سرو سرفراز کجا جلوه می کند؟
تا شکوه ای ز کوتهی بال و پر کنیم
خونابه از تحمّل ما می خورد فلک
زهر زمانه را به مدارا شکر کنیم
چون حلقه، چند در پس در میتوان نشست؟
درهای بسته باز، به آه سحر کنیم
از حد گذشت سختی ایّام و جور یار
آتش شویم و در دل خاری اثر کنیم
از دل غبار توبه، به افیون نمی رود
دلق ورع مگر به شط باده تر کنیم
دریا اگر چه هست در آغوش ما حزین
لب تر ز جوی خویش، چو آب گهر کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم
وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم
از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم
وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم
در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم
[...]
برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم
پیش سنان خار غم از گل سپر کنیم
چون غنچه لب به خنده گشاییم در چمن
خونهای بسته ته به ته از دل بدر کنیم
حاضر کنیم لاله و نرگس به بزم خویش
[...]
خیزید تا ز عالم صورت سفر کنیم
تا روشن است راه خرابات سر کنیم
هر چند نیست قافله در کار شوق را
هویی کشیم و همسفران را خبر کنیم
تا نقش پای گرمروان پیش راه ما
[...]
بار دگر به کوچهٔ رندان گذر کنیم
تا بشکنیم توبه و سجّاده تر کنیم
یک جرعه در کشیم از آن داروی نشاط
چندین هزار وسوسه از سر به در کنیم
دل را بدست مطرب و معشوق میدهیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.