چون وصل در نگنجد، هجران کجاست لایق؟
آری یکی ست اینجا معشوق و عشق و عاشق
از عارض نکویان حسن تو جلوه گر شد
کآمیخت عشق عذرا، با جسم و جان وامق
ندهد خداشناسی خود ناشناس را رو
ما را به خویش بنما، یا کاشف الحقایق
آیینه جمالت، کشاف سر عالم
راز دل از جبینت، روشن چو صبح صادق
آوازهٔ اناالحق، می آید از در و بام
این پردهٔ مخالف، در گوش دل موافق
از انجذاب ذاتی، در توست روی عالم
با آفتاب تابان، هر ذره ایست شایق
خواهی حزین نبینی، این خلق مختلف را
در گوشه ای سرآور، با دلبری موافق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر深 هنر و عشق هستند که در آنها موضوعات وصل و هجران، معشوق و عاشق، و جستجوی حقیقت الهی مطرح شده است. شاعر به زیبایی و جلوههای عشق اشاره میکند و از اتحاد عشق عذرا و امق سخن میگوید. او به اهمیت شناخت خداوند و ارتباط با او تاکید میکند و میخواهد که حقیقت را در چهره معشوقش ببیند. همچنین به تأثیر عشق بر وجود انسان و روزنههای حقیقت اشاره میکند و از چالشهای دنیا و تنوع خلقت یاد میکند. در نهایت، او به دنبال دلبری است که در یک نقطه از دنیا با او همراستا باشد و به دور از سر و صداهای مختلف، در آرامش و عشق قرار گیرد.
هوش مصنوعی: وقتی وصال (اتحاد و نزدیکی) در جایی جا نمیگیرد، جدایی (هجران) چگونه میتواند مناسب باشد؟ بله، اینجا معشوق و عشق و عاشق همه یکی هستند.
هوش مصنوعی: از چهره زیباییهای خوبان، زیبایی تو نمایان شد که عشق عذرا با جسم و جان وامق در هم آمیخته است.
هوش مصنوعی: خداشناسی که خود را پنهان کرده، به ما نشان ندهد. ای کسی که حقایق را آشکار میکنی! ما را به خودت نزدیک کن.
هوش مصنوعی: وجه زیبایی تو همچون آینهای است که رازهای جهان را فاش میکند و از پیشانیات نوری ساطع میشود که مانند صبح صادق روشنیبخش است.
هوش مصنوعی: صدای "من حق هستم" از همهجا، حتی از جاهای دور و غیرمنتظره، به گوش دلهای همفکر و همدل میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر جذابیتی که ذات تو دارد، برای تو دنیا مانند آفتاب تابانی است و هر ذره از آن به تو علاقهمند است.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی غمگین باشی، بهتر است که این مردم متفاوت را در جایی دور جمع کنی و به جای آن با کسی که دلنشین و دلبر است، وقت بگذرانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ناطق الهی و ای دیده حقایق
زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق
تو بس قدیم پیری بس شاه بینظیری
جان را تو دستگیری از آفت علایق
در راه جان سپاری جانها تو را شکاری
[...]
ما بینِ حقّ و باطل ضدّیتیست مطلق
تیغی به تارِ مویی آویخته معلّق
ای یار یک نصیحت یارانه بشنو از من
مگرو به رایِ ناقص مشنو حدیثِ احمق
یک بار حایِ حیرت بر قافِ قربِ او زن
[...]
ای منصب رسالت از تو شده به رونق
پیش از تو کس نبوده محبوب حضرت حق
ای آفتاب عالم از عشقت آسمانها
چندین هزار سال است تا میزند معلق
غیر از تو کس نداند کز قرب حق چه دیدی
[...]
لب ساقی روانها، دل چشمه حقایق
لفظ آفتاب روشن، معنیش صبح صادق
از سخت گیری تو، مرتد شود مسلمان
وز راست گویی تو مؤمن شود منافق
چاه ذقن به خوبی معراج ماه کنعان
[...]
آرایش زمانه، آقا حسین کامد
طبعش ببحر مایل، دستش به جود شایق
در کارهای بسته، فکرش کلید فاتح
بر سینه های خسته، نطقش طبیب حاذق
سیمش ز دست ریزان، چون خوی ز روی معشوق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.