ای ناطق الهی و ای دیده حقایق
زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق
تو بس قدیم پیری بس شاه بینظیری
جان را تو دستگیری از آفت علایق
در راه جان سپاری جانها تو را شکاری
آوخ کز این شکاران تا جان کیست لایق
مخلوق خود کی باشد کز عشق تو بلافد
ای عاشق جمالت نور جلال خالق
گویی چه چاره دارم کان عشق را شکارم
بیمار عشق زارم ای تو طبیب حاذق
لطف تو گفت پیش آ قهر تو گفت پس رو
ما را یکی خبر کن کز هر دو کیست صادق
ای آفتاب جانها ای شمس حق تبریز
هر ذره از شعاعت جان لطیف ناطق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف بزرگی و مقام ناطق الهی و حقیقتنما پرداخته و به عشق و اشتیاق عمیق به او اشاره میکند. شاعر ناطق را به عنوان درمانگر عشق و روشنیبخش جانها معرفی میکند و از او میخواهد تا راهنمایی کند. او از آسیبهای عشق به جان و جستجوی صادقانه برای درک حقیقت سخن میگوید. در نهایت، با ستایش از ناطق، از او میخواهد که روشنایی خود را به جانهای دیگر نیز بتاباند.
هوش مصنوعی: ای سخنگوی الهی و ای بینای حقایق، در این دریاچه پرآتش، تو درماندهگان را نجات میدهی.
هوش مصنوعی: تو از قدیم الایام یک شخصیت بینظیر هستی، و جان من را از خطر وابستگیها و علاقهها نجات میدهی.
هوش مصنوعی: در مسیر فدا کردن جانها، تو شکارچی بزرگی هستی، افسوس که از میان این شکارچیان، هیچکس لایق این جانباختن نیست.
هوش مصنوعی: هیچ مخلوقی نمیتواند از عشق تو بیخبر باشد. ای عاشق زیباییات، تو خود نور عظمت خالق هستی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من چارهای ندارم جز اینکه به عشق این شکار جالب بپردازم. من دچار عشق شدهام و به شدت دردمندم؛ تو ای طبیب ماهر، کمکم کن.
هوش مصنوعی: لطف تو باعث شد که جلو بیایم و قهر تو باعث شد که بروم. اکنون ما را به یکی خبر کن که کدامیک از این دو راستگو است.
هوش مصنوعی: ای خورشید جانها و نور حقیقت، هر ذره از تابش تو جان نازک و گویای ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما بینِ حقّ و باطل ضدّیتیست مطلق
تیغی به تارِ مویی آویخته معلّق
ای یار یک نصیحت یارانه بشنو از من
مگرو به رایِ ناقص مشنو حدیثِ احمق
یک بار حایِ حیرت بر قافِ قربِ او زن
[...]
ای منصب رسالت از تو شده به رونق
پیش از تو کس نبوده محبوب حضرت حق
ای آفتاب عالم از عشقت آسمانها
چندین هزار سال است تا میزند معلق
غیر از تو کس نداند کز قرب حق چه دیدی
[...]
لب ساقی روانها، دل چشمه حقایق
لفظ آفتاب روشن، معنیش صبح صادق
از سخت گیری تو، مرتد شود مسلمان
وز راست گویی تو مؤمن شود منافق
چاه ذقن به خوبی معراج ماه کنعان
[...]
چون وصل در نگنجد، هجران کجاست لایق؟
آری یکی ست اینجا معشوق و عشق و عاشق
از عارض نکویان حسن تو جلوه گر شد
کآمیخت عشق عذرا، با جسم و جان وامق
ندهد خداشناسی خود ناشناس را رو
[...]
آرایش زمانه، آقا حسین کامد
طبعش ببحر مایل، دستش به جود شایق
در کارهای بسته، فکرش کلید فاتح
بر سینه های خسته، نطقش طبیب حاذق
سیمش ز دست ریزان، چون خوی ز روی معشوق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.