فکندم دل به کوثر از زلال لعل نوشینش
گرفتم در چمن نظّاره را از حسن رنگینش
نگاه ساده، دل را چون غزالان کرده صحرایی
سمن زار بناگوشش، بهار خط مشکینش
ز بی سرمایگی خجلت کشد مژگان رنگینم
اگر منت به چشم من نهد پای نگارینش
زکوشش ناله عاجز شد ز بس تیرش به سنگ آمد
چه سازد بی قراری های دل، با کوه تمکینش؟
به این حسرت نصیبی ها چه طرف از گلشنی بندم
که بیخود می رود ازکف، چو دل دامان گلچینش؟
چه ذوق از بزم هستی می پرستی را که می باشد
رگ تلخ شراب زندگانی، جان شیرینش؟
سراپا خوانده ام دیوان دل در مکتب عشقت
گل اشکی ست مضمون، مصرع آهی ست تضمینش
چرا در خون نخوابد از غم حرمان دیدارت
نگاه ناتوان من که مژگان است بالینش
به عشق آمیز تا بنمایدت جام جهان بین را
به شرط آنکه ننمایی به عقل مصلحت بینش
حزینی راکه ما دیدیم صد ره ننگ می آید
مسلمان را ز ایمانش، برهمن را ز آیینش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، بیانگری عمیق از احساسات عاشقانه و اندوه ناشی از فراق را به تصویر میکشد. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و متنوع، عشق و زیبایی را به تصویر میکشد، در عین حال از درد و حسرت ناشی از دوری و ناکامی در عشق نیز سخن میگوید. او زیبایی محبوبش را با طبیعت مقایسه میکند و حالتی از بیقراری و دلتنگی را نشان میدهد. در نهایت، این احساسات پیچیده به وابستگی عمیق به عشق و زندگی اشاره دارند و نگاهی انتقادی به روشهای عقلانی در مورد عشق میاندازند.
هوش مصنوعی: دل خود را به کوثر سپردم و از نوشین و زلال آن لذت بردم. در باغ به تماشای زیبایی و رنگین کمانی او نشستم.
هوش مصنوعی: چشمان معصوم و سادهاش دل را مانند غزالی زیبا و سرزنده میکند. در کنار زیباییهای طبیعت، گوشهایش به مانند بهار با رنگ مشکی جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: اگر محبوب من نگاهی به من بیندازد، مژگان زیبا و رنگین من از بیاحساسی و سردی احساس خجالت میکنند.
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش بسیار، ناله و فریاد او به جایی نرسید، چرا که هر تلاشش به بنبست خورد. دل بیقرارش چگونه میتواند با کوه استواری مقابله کند؟
هوش مصنوعی: به این آرزوها و آرمانها که چه کار کنم که از دست میروند، مانند دلی که بهطور ناگهانی از دامن گلها جدا میشود.
هوش مصنوعی: چه لذتی از جشن هستی وجود دارد، در حالی که در آن رگ تلخ شراب زندگی وجود دارد که جان شیرین را تحت تأثیر قرار میدهد؟
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را در کتاب دل از عشق تو مطالعه کردهام، هر واژهاش گل اشکی است و هر بیتش تضمین یک آه.
هوش مصنوعی: چرا نگاه ناتوان من که مژگانش مانند بالش است، از درد و غم دوری تو در خون خوابیده است؟
هوش مصنوعی: به عشق بپرداز تا بتوانی زیباییهای زندگی را ببینی، اما این را فراموش نکن که نباید به عقل منطقیات اجازه دهی که تو را از عشق و زیباییها دور کند.
هوش مصنوعی: حزینی که ما تجربه کردیم، نشانهای ننگ و عیب بسیاری دارد. ایمان یک مسلمان را تحت تأثیر قرار میدهد و در مقابل، آیین برهمن نیز دچار ضعف و نقصان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیار ای بادِ جان پرور نسیمی از عرقچینش
خجل کن نافۀ چین را ز بویِ زلفِ پر چینش
شبی در شو به خرگاهش برافکن برقع از ماهش
تفرّج کن گلِ ستانی ز سنبل گِردِ هر چینش
ببین پیراهنِ نسرین تَرازِ طرّۀ مشکین
[...]
اگر در بند سودا نیست با من زلف مشکینش
شکست نقد قلب من چرا شد رسم و آیینش
منش دیگر نمیگویم مکن چندین جفا آخر
چو بهبودی نمیبینم ز دل کاو گفت چندینش
منجّم تا رخ یار و سرشکم دید، در خاطر
[...]
گلی زین باغ گر چینی بیاور دستی از بینش
که نقش لوح محفوظ است بر اوراق اغصانش
اگر چه بی نیاز ست از دو عالم ناز تمکینش
چه بیتابانه می چسبد به دل لبهای شیرینش
ازان در چشم او عاشق بود از خاک ره کمتر
که قمری می کند نقش قدم را سرو سیمینش
مرا چون مهرتابان داغ دارد آسمان چشمی
[...]
به این شوخی که دارد پی بهار جلوه رنگینش
متانت کو که بیتابانه گردد گرد تمکینش
به داغ بیکسی هرگز نمیسوزد کسی را دل
به بیماری که یاد دوست باشد شمع بالینش
به جرم لاغری فتراکش از من سر نمیپیچد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.