پشتم چو تیغ خم شد، از بار جوهر خویش
جز پیش خود نیارم، هرگز فرو سر خویش
گر داغ سینهٔ خود خورشید را نمایم
گردون دون ننازد دیگر به اختر خویش
دهر آرمیدگان را از جای برنیارد
آب گهر بنازد بر موج لنگر خوبش
برده ست بو دماغم، از نشئه های داغم
هر کس کشیده ساغر از کاسهٔ سر خویش
از آمد آمدِ حسن، پوشید خط رخش را
گاهی نهان شود شاه، درگرد لشکر خوبش
صیاد من مگر خود آید به آشیانم
صد بار آزمودم کوتاهی پر خوبش
سیلاب گریهٔ من، زان کو نمی کشد پا
کرده ست سرخ رویم، اشک دلاور خویش
هرجا که پاگذاری، بر پارهٔ دل آید
از ناز اگر نمایی، گلگشت کشور خویش
رحمی به حال زارش، گر باشدت رفوکن
زخم دل حزین را با زخم خنجر خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غیرت وجه حالی من وجهک المنقش
شوشت حال قلبی من صد غک المشوش
ای قد و قامتت خوب وی زلف و عارضت خوش
آبی بر آتشم زن آبی بده چو اتش
مهلا فداک روح فالجسم فات عشقا
[...]
در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
بیچهره خوش او در خوش هزار ناخوش
دل از تو شرحه شرحه بنشین کباب میخور
خون چون میست جوشان بنشین شراب میچش
گوشی کشد مرا می گوشی دگر کشد وی
[...]
در آتش محبت خود را بسوز خوش خوش
چون سوختی در آتش ، آتش بسوزد آتش
ای صورت جمالت بر لوح جان منقش
هستم ز فکر زلفت آشفته و مشوش
تابنده همچو رویت، دلجوی همچو قدت
ماهی که دید روشن؟ سروی که دید سرکش؟
گفتم ز چین زلفت دل را نگاه دارم
[...]
آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش
بر زر کشیده خفتان شاهانه بسته ترکش
سرو از قبا گران بار گل از هوا عرق ریز
رنگ از حیا دگرگون زلف از صبا مشوش
در سر هوای جولان بر لب نشان باده
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.