گنجور

 
نسیمی

ای صورت جمالت بر لوح جان منقش

هستم ز فکر زلفت آشفته و مشوش

تابنده همچو رویت، دلجوی همچو قدت

ماهی که دید روشن؟ سروی که دید سرکش؟

گفتم ز چین زلفت دل را نگاه دارم

ابروت گفت نی نی، کردی غلط به هر شش

کیش دلم ز چشمت ای ماه حاجب ابرو

پر تیر غمزه بادت پیوسته همچو ترکش

دل در خلاص عشقت، صافی شده است و خالص

ز آتش چه باک دارد قلب سلیم بی غش؟

می کاهم از دل و جان، چون شمع از دل خود

کاهش نمی پذیرد مهر بتان مهوش

سر اناالحق از ما، چون گشت آشکارا

منصور مست را گو ما را به دار برکش

خوش کرده ای به بویش ای باد وقت ما را

ای باد! باد وقتت دایم چو وقت ما خوش

حسن رخ چو ماهش از زلف می فزاید

بنما مهی که او را خوبی فزاید ابرش

در باغ حسن خوبان تا بود و هست و باشد

سی و دو باد و خاکم، سی و دو آب و آتش

خط تو را نسیمی نامش نهاد ریحان

سهوی است این محقق بر سهو او قلم کش

 
 
 
مجیرالدین بیلقانی

غیرت وجه حالی من وجهک المنقش

شوشت حال قلبی من صد غک المشوش

ای قد و قامتت خوب وی زلف و عارضت خوش

آبی بر آتشم زن آبی بده چو اتش

مهلا فداک روح فالجسم فات عشقا

[...]

مولانا

در عشق آتشینش آتش نخورده آتش

بی‌چهره خوش او در خوش هزار ناخوش

دل از تو شرحه شرحه بنشین کباب می‌خور

خون چون میست جوشان بنشین شراب می‌چش

گوشی کشد مرا می گوشی دگر کشد وی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

در آتش محبت خود را بسوز خوش خوش

چون سوختی در آتش ، آتش بسوزد آتش

محتشم کاشانی

آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش

بر زر کشیده خفتان شاهانه بسته ترکش

سرو از قبا گران بار گل از هوا عرق ریز

رنگ از حیا دگرگون زلف از صبا مشوش

در سر هوای جولان بر لب نشان باده

[...]

مشتاق اصفهانی

از اشک و آه دایم در عشق آن پریوش

چشم و دلیست ما را لبریز آب و آتش

از دوری تو مار را روز و شب ای پریوش

خالیست بس پریشان خوابیست بس مشوش

دارم دلی و جانی در عشقت ای پریوش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه