عذر این بنده پذیرای دل و هوشش باد
هر غباری ست ز آیینه فراموشش باد
دامن مرحمت دولت ساقیست فراخ
جرم من پردگی خلق خطاپوشش باد
یا رب آشفته مکن طرهاش از زاری دل
آه دوشینهٔ من خواب فراموشش باد
از سر زلف، دل خام طمع در تاب است
سر شوریده دلان محرم آغوشش باد
چشم دل پرده گشای گل مستورش شد
گوش جان نکته نیوش لب خاموشش باد
کشد از خونم اگر باده، حلالش باشد
زند از شیرهٔ جان ساغر اگر، نوشش باد
بلبل کلک حزین کز سخن آهنگان است
نغمه سنج سمن صبح بناگوشش باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از گذشته و دلتنگیهای خود سخن میگوید و از معشوق میخواهد که عذر او را بپذیرد. او به فراموشی خود اشاره میکند و میخواهد تا از زاری دلش آشفته نشود. همچنین، شاعر به زیباییهای عشق و شوق دلباخته اشاره کرده و خواستار حالتی از آرامش و لذت در کنار محبوبش است. او از احساسات عمیق خود در مقابل معشوق صحبت میکند و به نغمههای زیبا و شیرینی که عشق به او میبخشد، اشاره دارد. در کل، شعر بازتابی از عشق، احساسات و longing (دلتنگی) شاعر نسبت به محبوبش است.
هوش مصنوعی: این شخص از کسی میخواهد که عذر او را بپذیرد و به خاطر مشکلاتی که دارد، به او سخت نگیرد. او این را به نوعی به یادآوری میآورد که هر چیزی که در دل و فکرش دارد، موقتی و زودگذر است و به زودی فراموش خواهد شد. در واقع، میخواهد بگوید که هیچکدام از این غبارها یا مشکلات نباید به ذهنش بیافتد و باید به زیبایی و روشنی زندگیش بیشتر توجه کند.
هوش مصنوعی: دولت و رحمت ساقی، همچون دامن وسیع و فراخی است که گناه من را میپوشاند و باعث میشود که دیگران از خطاهای من چشمپوشی کنند.
هوش مصنوعی: ای خدا، دل مرا از غم و اندوه آشفته نکن. آهی که شب گذشته از دلم برآمد فراموش شده باشد.
هوش مصنوعی: از پیچ و تاب موهایش، دلهایی که بیتاب و پر از آرزو هستند، به عشق او دچار شدهاند و امیدوارند که در آغوشش پناه بگیرند.
هوش مصنوعی: چشم دل پرده را کنار زد و زیبایی گل پنهان را نشان داد، گوش جان باید به نکتههای پنهان لب ساکت او گوش دهد.
هوش مصنوعی: اگر شراب از خون من تهیه شود، من حلال میدانمش. و اگر آن ساغر از عصارهٔ جانم پر شود، نوشیدن آن برایش خوشآمد است.
هوش مصنوعی: بلبل غمگین، که از آهنگ کلامش پردهنشین است، صبح وقتی که باد می وزد، نغمهای را میخواند که به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صوفی ار باده بهاندازه خورَد نوشش باد
ور نه اندیشهٔ این کار فراموشش باد
آنکه یک جرعه مِی از دست توانَد دادن
دست با شاهدِ مقصود در آغوشش باد
پیرِ ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
[...]
بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد
یاد من گو نکند غیر فراموشش باد
یار بیغیر که می در قدحش خون گردد
خون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد
سرو اگر جلوه کند با تن عریان به چمن
[...]
گر همین خون مرا یار خورد نوشش باد
ور نه اندیشه بیداد فراموشش باد
شد شب تار اگر روز من از شام خطش
روز روشن شبم از صبح بناگوشش باد
کرده از جلوه بسی پیرهن صبر قبا
[...]
گفتمش حرفی و امید که در گوشش باد
و آنچه از من نشنیده است فراموشش باد
آنکه زد طعنه ی بیهوشیم از دیدن او
چشم او، راهزن قافله ی هوشش باد
آن قصب پوش جوان، کز ستمش دم نزنم
[...]
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ورنه اندیشهٔ این کار فراموشش باد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.