کاش خضری به من بادیه پیما برسد
که سراغ حرمم تا در ترسا برسد
دل و دین را چه کنم عرضه به جولانگه تو؟
مشکل این جنس فرومایه به یغما برسد
ناله تا کی شکند، در جگر خویش سپند؟
آتشی کاش به فریاد دل ما برسد
از تو نومید نیم تا تپش دل باقیست
عاقبت سیل سفرکرده به دربا برسد
دوستان در صف هنگامه ی مرگم جمعند
کاش آن دشمن جان هم به تماشا برسد
تلخ کامم لب شیرین شکرخا بگشا
که به دادم دم جان بخش مسیحا برسد
دیده محروم ز خونابهٔ دل نیست حزین
باده از خم به دل آسایی مینا برسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، longing و آرزوهایش را به تصویر میکشد. او امیدوار است که کسی به او برسد که به حرم او راهنمایی کند و به درد و رنجش رسیدگی کند. احساس ناامیدی و دل شکستگی او از غم و آتش درونش به خوبی نشان داده میشود. او در انتظار چراغ امیدی است که شاید بتواند از این وضعیت رهایی یابد. همچنین، شاعر از جمع دوستانش در آستانه مرگ یاد میکند و آرزو دارد که حتی دشمنش نیز او را تماشا کند. در نهایت، او آرزوی رهایی و نوشیدن از بادهای دارد که بتواند آرامش و شادی را به زندگیاش بازگرداند.
هوش مصنوعی: ای کاش کسی از اهالی سبزپوش به من برسد که بتواند راه را به حرم من نشان دهد و مرا به مقصدم برساند.
هوش مصنوعی: من چه کنم با دل و ایمان خود که در برابر جاذبه تو قرار گرفتهاند؟ این مشکلات و مسائل بیارزش نمیتوانند به دست تو بیفتند.
هوش مصنوعی: ناله کردن تا کی ادامه دارد، وقتی که درد در دل خود میسوزد؟ ای کاش آتش درد ما، صدای دلمان را بشنود و به داد ما برسد.
هوش مصنوعی: من از تو ناامید نیستم، تا زمانی که قلبم میزند. در نهایت، روزی خواهد آمد که سفرکرده به مقصد برسد.
هوش مصنوعی: دوستانم در هنگام مرگ من گرد آمدهاند و آرزو دارم که دشمنم نیز بیاید و این صحنه را ببیند.
هوش مصنوعی: ای کاش لبهای شیرین و گشاده تو به من کمک کند تا از این تلخیها رهایی یابم و به آرامش و نجاتی همچون مسیح دست یابم.
هوش مصنوعی: چشم دردناک من از اندوه دل زار است، اما بادهای که از خمره میآید میتواند آرامش را به دل من بیاورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جوانبخت وزیری که کند افسر سر
خاک پایت چو بدین گنبد خضرا برسد
جان هر خسته ز لطف تو دوا کسب کند
دل هرکس ز عطایت به تمنی برسد
ملک را چون تو عمیدی چو خدا روزی کرد
[...]
کوهکن کیست به گرد من شیدا برسد؟
جنبش قاف محال است به عنقا برسد
جگر تشنه صحرای علایق ترسم
سیل ما را نگذارد که به دریا برسد
عالمی همچو صدف چشم و دهن وا کرده است
[...]
خون که افسرد چه نفعش ز عناب رسد
تشنه چو نمرد چه حاصل که بدو آبرسد
موقعیت مده از دست که سودی ندهد
نوش دارو که پس از مرک بسهراب رسد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.