سر زلفی به عالم دام کردند
دل رم خوردگان را، رام کردند
چه جانها سوختند از داغ حسرت
که تیغ غمزه، خون آشام کردند
دلم را داد ساقی بادهٔ عشق
دربن بزم، آتشم در جام کردند
سحر خیزان صفای صبح محشر
از آن چاک گریبان وام کردند
کجا، پیش که یارب می توان گفت
که خود کامان مرا ناکام کردند؟
دلم را گلرخان، کشور پناهان
خرابات محبت، نام کردند
حزین یک رشحه از فیض عراقی ست
نخستین باده کاندر جام کردند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دردهای ناشی از آن میپردازد. شاعر از زلف معشوق سخن میگوید که دلهای بسیاری را به دام انداخته و باعث سوختن جانها از حسرت شده است. او به یاد میآورد که چگونه ساقی به او باده عشق میدهد و این عشق او را در دنیایی آتشین غرق میکند. صبح و شادی به خاطر زیباییهای معشوق مغان ومفاسد عشق را از بین میبرد. در نهایت، شاعر از ناکامی و درد ناشی از عشق میگوید و یادآور میشود که محبت در این خرابات، به نوعی نام و نشانی از عشق واقعی است. در انتها، اشارهای به فیض عراقی و لذت از باده عشق میکند.
هوش مصنوعی: موهای زیبا و جذاب او، دلهای عاشق و سرگردان را تسلیم و آرام کرد.
هوش مصنوعی: بسیاری از جانها از درد حسرت و غم عشق از بین رفتند، زیرا نگاه فریبنده و خنجرگون برخی باعث خونریزی و زخم عاطفی آنان شده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که در یک میخانه، دلش را به ساقی سپرده و تحت تأثیر بادهٔ عشق قرار گرفته است. همچنین اشاره به این دارد که در حال حاضر از این عشق به شدت مجذوب و متأثر شده و شعلههای آتش عشق در قلبش احساس میشود.
هوش مصنوعی: صباح زودهنگام، زیبایی و طراوت خاصی دارد و انسانهای بیدار و هوشیار از آن لذت میبرند و به خاطر این جلوهی زیبا، عزم و ارادهشان را تقویت میکنند.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم بگویم که چه کسانی باعث ناکامی من شدند؟
هوش مصنوعی: دلم را به خاطر زیباییاش نامی زیبا دادهاند و در دنیای عشق و محبت، جایی را برای خود انتخاب کرده است که در آن آرامش و پناهی برای دلهای عاشق وجود دارد.
هوش مصنوعی: حزین از نعمت و فیض شاعر عراقی بهرهای کم دارد و اولین می که در جام ریخته شده، همان بادهای است که در دنیای شعر و ادب به آن اشاره میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا ایشان چنین خودکام کردند
ز خودکامی ترا بدنام کردند
در آن بخشش که رحمت عام کردند
دو صاحب را محمد نام کردند
ترا انسان کامل نام کردند
میان سالکانت جام کردند
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو باخود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در داد
[...]
شراب عشق چون در جام کردند
خرد را مست و بی آرام کردند
چه با لذت میی بود آنکه گوئی
ز میگون لعل جانان وام کردند
چو نام دلبر از مطرب شنیدند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.