گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

در دیده مرا بی تو پریشان نظری بود

خونابهٔ آغشته به لخت جگری بود

در دام تو افشاندم و آزاد نشستم

اسباب گرفتاری ما مشت پری بود

چون شمع ز سرمایهٔ هستی به بساطم

سامان سبک خیزی آه سحری بود

جز گوشهٔ امن دل ارباب توکل

هر جا که گرفتیم خبر، شور و شری بود

جمعیّت خاطر نشد آماده حزین را

هر پاره دلش درکف بیدادگری بود