در این دو هفته که با گل مدار میگذرد
پیاله گیر که ابر بهار میگذرد
به این خوشم که شب هجر، تیرهروزان را
به یاد صبح بناگوش یار میگذرد
به حیرت از روش چشم میپرست توام
که دور مستی او در خمار میگذرد
از آن شبی که به زلف تو کرد شانه کشی
هنوز باد صبا مشکبار میگذرد
خجسته باد صباحی که میگساران را
به روی ساقی مشکینعذار میگذرد
حیات خواجهٔ دلمرده بین که روز و شبش
به فکر عالم ناپایدار میگذرد
ز دور چرخ چه اندیشم، از فلک چه کشم؟
مرا به گردش ساغر مدار میگذرد
چرا دراز نباشد شب فراق حزین؟
سخن ز سلسلهٔ زلف یار میگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با بیان احساسات خود در مورد عشق و فراق، به زیباییهای بهار و شبهای هجر میپردازد. او به یاد صبحی خوش و لحظات شیرین با معشوق میافتد و از تاثیر چشمان معشوقش حیرتزده است. همچنین، به یاد شبی که با زلف معشوقش درگیر بوده، به احوالات خودش و ناپایداری دنیا فکر میکند. شاعر آرزومند است که شبهای فراق طولانی نباشد و در این دوران، صحبت از زیباییهای معشوقش را ادامه میدهد. به طور کلی، شعر احساساتی عمیق و پیچیده را درباره عشق، فراق و زیبایی به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در این دو هفتهای که با عشق و صفا سپری میشود، فرصت را غنیمت شمار و مینوش، زیرا زمان به سرعت میگذرد و فصل بهار نیز در حال پیوستن به پایان خود است.
هوش مصنوعی: این خوب است که در شب جدایی، زمانی که روزهای تیره و غمانگیز سپری میشود، یاد صبحی را زنده نگه دارد که در آن چهره محبوب به یاد میآید.
هوش مصنوعی: من به شدت تحت تأثیر نگاهی هستم که تو به من میافکنی، زیرا از حالتی شگفتانگیز برخوردار است و در حالتی که از مستی دور هستی، احساس خاصی را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: از شبهایی که باد صبا به زلف تو رسید و بوی خوشش را به همه جا پخش کرد، هنوز هم آن عطر و یاد به یادگار مانده و در فضا احساس میشود.
هوش مصنوعی: صبحی مبارک و خوشحالکننده که در آن، دوستان میخانه به روی ساقی با موهای سیاه و زیبا میرسند.
هوش مصنوعی: زندگی فردی که دلش مرده را ببین که روز و شبش صرف فکر کردن به دنیای بیثبات میشود.
هوش مصنوعی: از دوری زمان و چرخش روزگار چه میتوانم فکر کنم یا از بلای آسمان چه بگذرانم؟ تنها لطف توست که مرا در چرخش جام سیر میدهد.
هوش مصنوعی: چرا شب جدایی طولانی باشد و قلبم غمگین؟ زیرا صحبت از موهای یار میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا بیا، که نسیم بهار میگذرد
بیا، که گل ز رخت شرمسار میگذرد
بیا، که وقت بهار است و موسم شادی
مدار منتظرم، وقت کار میگذرد
ز راه لطف به صحرا خرام یک نفسی
[...]
نظر کنید که آن شهسوار میگذرد
قرار جان من بیقرار میگذرد
اگر نه قصد هلاک منش بود در دل
چنین کرشمهکنان بر چه کار میگذرد؟
دریغ صید نزارم از آن به زاری زار
[...]
شبی که در قدم وصل یار میگذرد
به ذوق گریهٔ بیاختیار میگذرد
کسی که محرم درد من است میداند
که دیده بینم و آب در کنار میگذرد
مخواب در دل شبها که موج قافلهایست
[...]
مرا به زخم زبان روزگار میگذرد
مدار آبله من به خار میگذرد
به اعتبار عزیز جهان شدن سهل است
عزیز اوست که از اعتبار میگذرد
به آب و رنگ جهان هرکه چشم کرد سیاه
[...]
چه گویمت که چه از دست یار میگذرد
به من هرآنچه که از روزگار میگذرد
ز یار شکوه کنم یا ز روزگار چهها
ز یار بر من و از روزگار میگذرد
چهها گذشت ز زلفت به دل چه میدانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.