گنجور

 
حزین لاهیجی

در این دو هفته که با گل مدار می‌گذرد

پیاله گیر که ابر بهار می‌گذرد

به این خوشم که شب هجر، تیره‌روزان را

به یاد صبح بناگوش یار می‌گذرد

به حیرت از روش چشم می‌پرست توام

که دور مستی او در خمار می‌گذرد

از آن شبی که به زلف تو کرد شانه کشی

هنوز باد صبا مشکبار می‌گذرد

خجسته باد صباحی که میگساران را

به روی ساقی مشکین‌عذار می‌گذرد

حیات خواجهٔ دل‌مرده بین که روز و شبش

به فکر عالم ناپایدار می‌گذرد

ز دور چرخ چه اندیشم، از فلک چه کشم؟

مرا به گردش ساغر مدار می‌گذرد

چرا دراز نباشد شب فراق حزین؟

سخن ز سلسلهٔ زلف یار می‌گذرد

 
 
 
عراقی

بیا بیا، که نسیم بهار می‌گذرد

بیا، که گل ز رخت شرمسار می‌گذرد

بیا، که وقت بهار است و موسم شادی

مدار منتظرم، وقت کار می‌گذرد

ز راه لطف به صحرا خرام یک نفسی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
حسین خوارزمی

نظر کنید که آن شهسوار می‌گذرد

قرار جان من بی‌قرار می‌گذرد

اگر نه قصد هلاک منش بود در دل

چنین کرشمه‌کنان بر چه کار می‌گذرد؟

دریغ صید نزارم از آن به زاری زار

[...]

عرفی

شبی که در قدم وصل یار می‌گذرد

به ذوق گریهٔ بی‌اختیار می‌گذرد

کسی که محرم درد من است می‌داند

که دیده بی‌نم و آب در کنار می‌گذرد

مخواب در دل شب‌ها که موج قافله‌ای‌ست

[...]

صائب تبریزی

مرا به زخم زبان روزگار می‌گذرد

مدار آبله من به خار می‌گذرد

به اعتبار عزیز جهان شدن سهل است

عزیز اوست که از اعتبار می‌گذرد

به آب و رنگ جهان هرکه چشم کرد سیاه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
عارف قزوینی

چه گویمت که چه از دست یار می‌گذرد

به من هرآنچه که از روزگار می‌گذرد

ز یار شکوه کنم یا ز روزگار چه‌ها

ز یار بر من و از روزگار می‌گذرد

چه‌ها گذشت ز زلفت به دل چه می‌دانی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه