گنجور

 
صائب تبریزی

مرا به زخم زبان روزگار می‌گذرد

مدار آبله من به خار می‌گذرد

به اعتبار عزیز جهان شدن سهل است

عزیز اوست که از اعتبار می‌گذرد

به آب و رنگ جهان هرکه چشم کرد سیاه

چو لاله با جگر داغدار می‌گذرد

نفس شمرده برآور که خود حسابان را

حساب زود به روزِ شمار می‌گذرد

ز غفلت آن که نگیرد ز دیگران عبرت

ز صیدگان جهان بی‌شکار می‌گذرد

دل رمیده بود در بغل بیابانگرد

که موج در دل بحر از کنار می‌گذرد

چه سود ازین که سراپا چو نرگسی همه چشم؟

ترا که عمر به خواب و خمار می‌گذرد

به قدر جام تو از باده می‌کنی مستی

وگرنه بحر ازین جویبار می‌گذرد

به وصل سوخته‌ای زود خویش را برسان

وگرنه خرده جان چون شرار می‌گذرد

مخور ز بی‌خبری روی دست بیکاری

که مزد می‌رود و وقت کار می‌گذرد

عجب که صورت دیوار جان نمی‌یابد

به محفلی که در او حرف یار می‌گذرد

اگرچه وعده خوبان وفا نمی‌دارد

خوش آن حیات که در انتظار می‌گذرد

ترحم است بر آن مرده دل که از دنیا

به روشنایی شمع مزار می‌گذرد

در آن چمن که تو لنگر فکنده‌ای صائب

گل پیاده سبک چون سوار می‌گذرد

 
 
 
عراقی

بیا بیا، که نسیم بهار می‌گذرد

بیا، که گل ز رخت شرمسار می‌گذرد

بیا، که وقت بهار است و موسم شادی

مدار منتظرم، وقت کار می‌گذرد

ز راه لطف به صحرا خرام یک نفسی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
حسین خوارزمی

نظر کنید که آن شهسوار می‌گذرد

قرار جان من بی‌قرار می‌گذرد

اگر نه قصد هلاک منش بود در دل

چنین کرشمه‌کنان بر چه کار می‌گذرد؟

دریغ صید نزارم از آن به زاری زار

[...]

عرفی

شبی که در قدم وصل یار می‌گذرد

به ذوق گریهٔ بی‌اختیار می‌گذرد

کسی که محرم درد من است می‌داند

که دیده بی‌نم و آب در کنار می‌گذرد

مخواب در دل شب‌ها که موج قافله‌ای‌ست

[...]

صائب تبریزی

صباح مستی و شام خمار می‌گذرد

خوشی و ناخوشی روزگار می‌گذرد

اگر ز شش جهت آیینه پیش رو دارم

ز هفت پرده چشمم غبار می‌گذرد

بیا که جوش گل بوسه است روی ترا

[...]

حزین لاهیجی

در این دو هفته که با گل مدار می‌گذرد

پیاله گیر که ابر بهار می‌گذرد

به این خوشم که شب هجر، تیره‌روزان را

به یاد صبح بناگوش یار می‌گذرد

به حیرت از روش چشم می‌پرست توام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه