در این دو هفته که با گل مدار میگذرد
پیاله گیر که ابر بهار میگذرد
به این خوشم که شب هجر، تیرهروزان را
به یاد صبح بناگوش یار میگذرد
به حیرت از روش چشم میپرست توام
که دور مستی او در خمار میگذرد
از آن شبی که به زلف تو کرد شانه کشی
هنوز باد صبا مشکبار میگذرد
خجسته باد صباحی که میگساران را
به روی ساقی مشکینعذار میگذرد
حیات خواجهٔ دلمرده بین که روز و شبش
به فکر عالم ناپایدار میگذرد
ز دور چرخ چه اندیشم، از فلک چه کشم؟
مرا به گردش ساغر مدار میگذرد
چرا دراز نباشد شب فراق حزین؟
سخن ز سلسلهٔ زلف یار میگذرد