بفشه چون ز بناگوش یار برخیزد
خروش بلبل وبوی بهار برخیزد
چه دولت است که در پای خم چو بنشینم
به جلوه، ساقی مشکین عذار برخیزد؟
به این کرشمه که از خاک کشتگان گذری
هزار ناله ز سنگ مزار برخیزد
ز دامن مژهٔ چشم سرمه ای پوشش
به صید دل نگه جان شکار برخیزد
ز ریزش مژه کز فیض اشک سیراب است
هزار رنگ گلم، ازکنار برخیزد
درین چمن سرکلک تو سبز باد حزین
که شور بلبل ازین شاخسار برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جاذبههای عشق و بهار میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری از طبیعت، به احساساتی چون شوق و عشق اشاره میکند. او به پرواز دل و شور بلبل در باغ اشاره دارد و میگوید که زیبایی یار و جلوه ساقی میتواند دلها را به حرکت درآورد. همچنین از نالههای دل grieving و زیبایی رنگارنگ گلها در این بهار حرف میزند. در نهایت، شاعر از تأثیر زیباییها بر روح و جان صحبت میکند و میگوید که این زیباییها، احساسات را زنده و شاداب میکنند.
هوش مصنوعی: زمانی که صدای زیبای بلبل و عطر بهار به گوش برسد، دل و جان انسان شاداب و سرزنده میشود.
هوش مصنوعی: چه خوشبختی است که وقتی بر زمین نشستهام و به زیباییها نگاه میکنم، ساقی با چهرهای زیبا و دلربا به کمکم آید!
هوش مصنوعی: به این زیبایی که از خاک مردگان ناشی میشود، هزاران ناله از سنگ قبرها بلند میشود.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا با مژههای بلند مانند پردهای نرم دل را به خود جذب میکنند و آنچه برای جان و دل میخواهیم، در میان این طراوت و جذابیت قرار دارد.
هوش مصنوعی: از ریختن مژهها که پر از اشک است، گلهای به رنگهای مختلف از کنار برمیخیزند.
هوش مصنوعی: در این باغ، گیاهی خوشبو و غمانگیز وجود دارد که صدای بلبل از این درختان بلند برمیخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرآن نسیم که ازکوی یار برخیزد
زبوی اودل وجان را خمار برخیزد
دهند گردن تسلیم سروران جهان
بهر قلاده که از زلف یار برخیزد
اسیر عشق برند از قبیلهای عرب
[...]
نسیم صبحدم از مرغزار برخیزد
هزار زاری از مرغِ زار برخیزد
به رنگ و بوی تو گر بشکفد گل صدبرگ
هزار ناله ز جان هزار برخیزد
چنان به دیده درآمد خیال نرگس مست
[...]
جفا کشی که ز بزم تو خوار برخیزد
مرا ببیند و امّیداوار برخیزد
قیاس رشک ازین کن که نیم کشته هجر
ز بزم وصل تو بیاختیار برخیزد
گذشتنت ندهد شوق را چنان تسکین
[...]
نگه ز دیده من اشکبار برخیزد
نفس ز سینه من زخمدار برخیزد
هزار میکده خون حلال می باید
که نرگس تو ز خواب خمار برخیزد
بر آبگینه من گرد راه افشاند
[...]
به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد
نشان عافیت از روزگار برخیزد
ز شوق تیر نگنجند آهوان در پوست
به عزم صید چو آن شهسوار برخیزد
اگر به مرده صد ساله بگذری ز لحد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.