گیرد شرار عبرت، از بی بقایی ما
برق آستین فشاند، بر خودنمایی ما
ای عجز همّتی کن، تا بال و پر بریزیم
صیاد ما ندارد، فکر رهایی ما
تا بود ناله ای بود، چون نی در استخوانم
امروز تازه نبود، درد آشنایی ما
هر چند ما و شبنم، از پا فتادگانیم
دارد سراغ جایی، بی دست و پایی ما
از خون ما نکردی، سرخ آن کف نگارین
گیرد مگر رکابت، اشک حنایی ما
ما و تو در حقیقت، چون آتش و سپندیم
ای عشق از تو آید، مشکل گشایی ما
لب هرزه نال می شد، از آرزو گذشتیم
شرمنده دعا نیست، بی مدعایی ما
ای برهمن نداری، در پیش ما وقاری
برتر نشیند ازکفر، زهد ریایی ما
غیرت اگر نمی شد، مهر لب سپندم
می سوخت عالمی را، آتش نوایی ما
گر دیر و کعبه دادیم، درگاه عشق داریم
این آستان نرنجد، از جبهه سایی ما
کرده ست در جوانی، اقبال پست پیرم
شد حلقه ساز قامت، کوته عصایی ما
جانا خبر نداری، از خسته حزینت
داد از جراحت دل، آه از جدایی ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون عدم وجود، رنج و جدایی میپردازد. شاعر از حالت ناپایداری و بیبودگی خود عبرت میگیرد و به این نکته اشاره میکند که دستنیاوردن از رنج و نامرادی زندگی بر دوش او سنگینی میکند. او از دردهایی سخن میگوید که در وجودش حس میکند و این دردها از آشنایی با عشق ناشی میشود. موضوعاتی مانند عشق، فراق، و ناتوانی در رسیدن به رهایی نیز در این شعر برجسته است. در نهایت، شاعر به قدرت و اصالت عشق اشاره میکند و به تصوری از زندگی بدون عشق و محبت را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: اگر آتش عبرت از بیپایانی و زوال ما شعلهور شود، بر خودنمایی و روشنی ما سایه میافکند.
هوش مصنوعی: در اینجا به عجز و ناتوانی اشاره میشود و از آن خواسته میشود که با تلاش و همت، ما را آزاد کند. چون صیادی که ما را به دام انداخته، دیگر به فکر نجات ما نیست، پس باید خودمان به کمک همدیگر اقدام کنیم و از این وضعیت رهایی یابیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نالهای وجود دارد، مثل نی در درونم زنده است. امروز اما، درد آشنایی ما دیگر تازگی ندارد.
هوش مصنوعی: ما هر چند که همچون شبنم به زمین افتادهایم و از توان افتادهایم، اما جایی وجود دارد که ما را بدون هیچ کمکی خواهان است.
هوش مصنوعی: از خون ما بیتوجهی کردی، آیا رنگ زیبای آن دست افسر را نمیگیرد، مگر اینکه اشکهای حنایی ما به تو برسد؟
هوش مصنوعی: ما و تو در واقع مانند آتش و نی که برای افروختن آتش استفاده میشود، به یکدیگر وابستهایم. ای عشق، مشکلات ما از تو سرچشمه میگیرد و تو هستی که میتوانی آنها را برطرف کنی.
هوش مصنوعی: زبان سخن هرزه و بیفایده است، ما از آرزوهای بیثمر گذشتهایم. در دعا کردن شرمندهای وجود ندارد، زیرا ما بیادعا زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: ای برهمن، تو هیچ جایگاهی نداری؛ در برابر ما، پرستیژ و شرافتی بیشتر از کفر و زهد نمایشی ما داری.
هوش مصنوعی: اگر غیرت نبود، محبت لبان سپندم (زیبایی) تمام جهان را به آتش میکشید.
هوش مصنوعی: اگرچه ما به معابد و مکانهای مذهبی دیر میرسانیم، ولی دروازه عشق را داریم و امیدواریم که این آستان از سایههای ما آزرده نشود.
هوش مصنوعی: در جوانی، بخت من به خوبی نزول کرده و حالا که پیر شدم، در کنارم کسی نیست که به من کمک کند و حمایتی داشته باشد.
هوش مصنوعی: عزیزم، تو خبر نداری که چقدر دلbroken و غمگینم. درد جداییام، از زخمی که بر دل دارم، برایم بسیار سخت و عذابآور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما
سرکوب بال وپر شد بیدست پایی ما
درکارگاه امکان بیشبهه نیست فطرت
تمثال میفروشد آیینهزایی ما
زان پنجهٔ نگارین نگرفت رنگ و بویی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.