آزادی ما از غم کونین کران داشت
مستی ز سبکباری ما رطل گران داشت
رسوای ازل در غم عشق تو چو صبحم
این چاک به صد بخیه نیاریم، نهان داشت
در پرده به تیر نگهم خستی و پیداست
هر پارهٔ این دل، ز خدنگ تو نشان داشت
زاهد تو چه دانی؟ ز حریفان مغان پرس
فیضی که شب جمعه و روز رمضان داشت
زین گوشه زندان به چه تدبیر برآییم؟
دل شد به دیار خود و ما را به ضمان داشت
از جام جم، افسانه مسنجید که ما را
هرکاسه که غم داد، شرابی به از آن داشت
افسرده حزین ، از چه کشی پای به دامن
در راه خرابات چه دیدی که زیان داشت؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس آزادی و رهایی از غم و اندوه میپردازد. شاعر از سبکی و خوشحالی خود حرف میزند و عشق را به عنوان منبع این شادی میداند. او خود را در معرض عشق توصیف میکند و از درد و رنجی که به خاطر عشق احساس میکند، سخن میگوید. در ادامه، شاعر به مقایسه لحظههای معنوی مثل شب جمعه و روز رمضان با لحظات معمولی میپردازد و اشاره میکند که حتی در تنهایی و زندان نیز دل او به یاد سرزمینش آزاد است. در انتها، شاعر به تأمل در هوس و غم میپردازد و از تجربههای تلخ و شیرین خود در زندگی میگوید.
هوش مصنوعی: آزادی ما از مشکلات دنیوی به خاطر راحتی و سبکی دلمان بود و این حس شادابی باعث شد که بار سنگینی را احساس نکنیم.
هوش مصنوعی: من که همیشه در غم عشق تو هستم، مانند صبح روشنم و این زخم عاطفی را با صد دوخته نمیتوانم پنهان کنم.
هوش مصنوعی: در پنهانی، دل من از تیر نگاه تو آسیب دیده و هر بخش از این دل، نشان و اثر تیر تو را به وضوح نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زاهد، تو چه میدانی؟ از دوستان میپرستی، که لطف و برکاتی که در شب جمعه و روز رمضان وجود دارد را بهتر درک کردهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا فردی از شرایط سخت زندگی در زندان صحبت میکند و از خود میپرسد که چگونه میتواند از این وضعیت رهایی یابد. او از دلش که به خانه و دیار خود احساس تعلق دارد یاد میکند و به نوعی نشان میدهد که زندگی در اینجا برایش دشوار و غمانگیز است. در این میان، به احساس ناتوانی و تضمینی که برای بازگشت به خانه خود ندارد اشاره دارد.
هوش مصنوعی: از دنیای خیال و افسانهها، تلاش نکن به جام جم (نماد دانایی و جاودانگی) دسترسی پیدا کنی، چون هرکس که به ما غمی میدهد، شرابی بهتر از آن غم برای ما فراهم میکند.
هوش مصنوعی: دلتنگ و ناراحت، چرا پا به این مسیر میگذاری؟ در این راه خراب، چه چیزی دیدی که برایت ضرر داشت؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز چه بودش که ز من روی نهان داشت
سراز چه سبب بر من بیچاره گران داشت
ناکرده گنه باز ز من روی نهان کرد
من هیچ نمیدانم او را که بر آن داشت
یکبار بروی تو نگه کردم وایجان
[...]
آن جلوه که در پرده روش های نهان داشت
از پرده برآمد روشی بهتر از آن داشت
ذوقی به چمن داد که در خنده ابرست
شوری ز گل انگیخت که بلبل به فغان داشت
امروز که شد عشرت می لعل قبا شد
[...]
در ظاهر اگر پشت به من همچو کمان داشت
لیک از ته دل روی توجه به نشان داشت
آن عهد کجا رفت که آن دلبر پرکار
ما را به ته دل، دگران را به زبان داشت
اکنون نظرم کاسه دریوزه اشک است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.