گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

نهفته ام به خموشی خیال روی تو را

مباد کز نفسم بشنوند بوی تو را

ز سنگ محتسب شهر غم مخور ساقی

سپرده ایم به پیر مغان سبوی تو را

اگر غلط نکنم حرف ما و من غلط است

شنیده ام ز لب خویش گفتگوی تو را

شده ست شیفته بلبل به باغ و حور به خلد

ندیده اند گلستان رنگ و بوی تو را

اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد

کشیده ایم در آغوش، آرزوی تو را

چه خوش بود که نماید به ما دلت را گرم

محبتی که به ما گرم ساخت، خوی تو را

شود ز باختن رنگم آتشین، لعلت

چه نازکیست عتاب بهانه جوی تو را!

به طور عشق حزین ، آستین فشان گردد

کلیم اگر شنود، طرز های و هوی تو را

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

اسیر شهرستانی

چه داد شکر دهم شوق آرزوی تو را

طواف اگر نکند قبله گاه کوی تو را

غبار عنبر خاکسترم سفیده صبح

طراوت شب من کرده عشق بوی تو را

اشک من پرورده گلزار سر کوی تو را

[...]

بیدل دهلوی

به حیرت آینه پرداختند روی تو را

زدند شانه ز دلهای چاک موی تو را

چه آفتی تو که از شوخیت زبان شرار

به‌کام سنگ برد شکوه‌های خوی تو را

زخار هر مژه صد ر‌نگ موج‌ گل جوشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
عمان سامانی

کسی که گفت به گل نسبتی است روی تو را

فُزود قدر گل و بُرد آبروی تو را

از آن به هر چمنی جست‌وجو کنیم تو را

که تا مگر ز گلی بشنویم بوی تو را

بِهِل که شیخ به طاعت خَرَد بهشت که ما

[...]

شاطر عباس صبوحی

چه خونبها به از این کشتگان کوی تو را

که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را

تمام، گمشدگان ره توئیم و کنیم

به هر طریق که باشیم، جستجوی تو را

دم مسیح که گویند روح پرور بود

[...]