مکن دشوار از تن پروری آزادی جان را
چه محکم می کنی چون ابلهان دیوار زندان را؟
دیار عشق را نازم که طفلان هوسناکش
چو پستان می مکند از ذوق، خون آلوده پیکان را
گریبانی چو صبحم نیست تا از شرم رسوایی
ز بی دردان بپوشد سینه ام، زخم نمایان را
ز دل بیش است با معشوق ربط دیده عاشق
که چشم آگاه کرد از بوی یوسف، پیر کنعان را
پی جولانگه خورشید، پهنای فلک باید
نسازد عشق مسکن، سینه های تنگ میدان را
تو در بتخانه اندیشه دینی، نمی دانی
که عارف کعبه می داند، دل گبر و مسلمان را
حزین ، از جویبار تیغ او تا حشر ممنونم
به خون آلوده چون گل، دامن پاک شهیدان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم آزادی و عشق میپردازد و به نقد توجه به دنیای مادی و تن پروری میپردازد. شاعر به دنبال آزادی روح و دل از قید و بندهای مادی است و تزکیه روح را مهمتر از جسم میداند. او به عشقی اشاره دارد که عمیقتر از ظواهر است و بر اهمیت ارتباط واقعی عاشق و معشوق تأکید میکند. شاعر همچنین به تضادهای موجود در جهان بین معنویت و مادیات اشاره میکند و پذیرش عشق حقیقی را ضرورتی برای زندگی سالم میداند. در نهایت، او از زخمهای خود که به عشق و فداکاریهایش مرتبط است، سخن میگوید و به دیار عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به خودت زحمت نده و از زندگی لذت ببر. چرا اینجا مثل احمقها دیوارهای زندانی بسازی که تو را از آزادی و خوشحالی دور کند؟
هوش مصنوعی: به دیاری که عشق در آن جریان دارد، افتخار میکنم؛ چرا که کودکانی با نابالغی و سرخوشی خود، از لذت و شوق، مانند نوزادانی که از شیر مینوشند، به شوق و عطش خود به معشوق میپردازند، حتی اگر این عشق با درد و رنج همراه باشد.
هوش مصنوعی: من مانند صبح، دامنداری ندارم که بتوانم از شرم و رسواییام در برابر نااهلان بپوشانم، بنابراین زخمهای نمایان بر سینهام همیشه پیداست.
هوش مصنوعی: عاشق از دل خود به معشوق ارتباطی نزدیکتر دارد و این ارتباط چنان قوی است که حتی با دیدن معشوق، عاشق از بوی معطر او میتواند متوجه حال و روز خود و دیگران شود، مانند حال پیر کنعانی که از بوی یوسف آگاه شد.
هوش مصنوعی: برای اینکه نور خورشید تابیده شود و در آسمان گسترش یابد، عشق باید در دلهای پر از بار فشردگی و تنگ جا بگیرد.
هوش مصنوعی: در مکانهای مذهبی، تو در حال تفکر درباره دین هستی و نمیدانی که عارف، معانی عمیقی از باورها و احساسات مردمی از جمله آنهایی که مسلمان و آنهایی که غیر مسلمان هستند، را درک میکند.
هوش مصنوعی: من از چشمهی شمشیر او تا روز قیامت سپاسگزارم، زیرا خون آلودهام مانند گلی است که دامن پاک شهیدان را آراسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
چو بگشاید نگار من دو بادام و دو مرجان را
بدین نازان کند دل را بدان رنجان کند جان را
من و جانان به جان و دل فرو بستیم بازاری
که جانان دل مرا داده است من جان داده جانان را
چو نار کفته دارم دل بنار تفته آگنده
[...]
چو عاشق شد دل و جانم رخ و زلفین جانان را
دل و جان را خطرنبود دل این را باد و جان آنرا
من از جانان دل و دین را به حیلت چون نگه دارم
که ایزد بر دل و جانم مسلط کرد جانان را
نگارینی که چون بینی لب و دندان شیرینش
[...]
زهی سر بر خط فرمان تو افلاک و ارکان را
چوچابک دست معماری است لطفت عالم جان را
ز ابر طبع لولوء بخش و باد لطف تو بوده
بروز مفلسی بنشانده ی دریا و عمان را
تو کوه گوهری در ذات و من هرگز ندانستم
[...]
رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را
فروبرید ساعدها برای خوب کنعان را
چو آمد جان جان جان نشاید برد نام جان
به پیشش جان چه کار آید مگر از بهر قربان را
بدم بیعشق گمراهی درآمد عشق ناگاهی
[...]
گه از می تلخ میکن آن دو لعل شکرافشان را
که تا هر کس به گستاخی نبیند آن گلستان را
کنم دعوی عشق یار و آنگه زو وفا جویم
زهی عشق ار به رشوت دوست خواهم داشتن آن را
بران تا زودتر زان شعله خاکستر شود جانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.