گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

تو اگر به شعله شویی خط سرنوشت، ما را

نشود سترده هرگز غمت از سرشت، ما را

چه کنم اگر نه چون نی، همه راه ناله پویم؟

که جهان به شادمانی نفسی نهشت، ما را

زده در شکنج مجمر به سپند طعن خامی

تف سینه دانه دل، چقدر برشت، ما را

به هزار داغ حسرت چه کنم چرا نسوزم؟

که پی فتیله گردون، رگ و ریشه رشت، ما را

چه کرم، کدام منت ز خرابه جهانم؟

که به زیر سر شبی هم، نگذاشت خشت، ما را

پی وحشی رمیده نتوان نمود محکم

ز فراغ دل نمانده سرکار و کشت، ما را

به ره از دل پر آتش همه شب چراغ دارم

که دهد نسیم کویت، خبر از بهشت ما را

به در دگر چه پویم؟ سر و خاک بی نیازی

چو مراد دل برآمد، ز در کنشت، ما را

نظر از جمال دنیا نه به زهد بسته دارم

که به دیده می نماید، رخ قحبه زشت، ما را

نه به نخل طور دارم نه به سدره، التفاتی

که ازین میانه دهقان به کنار کشت، ما را

نبود حزین از آنم به زلال خضر ذوقی

که برات عمر باقی، به قدح نوشت ما را

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

بابافغانی

نه هوای باغ سازد نه کنار کشت ما را

تو بهر کجا که باشی بود آن بهشت ما را

ندهند ره بکویت چکنم چرا نسوزم

همه گل برند و بر سر بزنند خشت ما را

بگل فسرده ی ما نرسید ابر رحمت

[...]

نظیری نیشابوری

تو اگر ز کعبه راندی، و گر از بهشت ما را

غم بنده پرور تو به دری نهشت ما را

چو حدیث راست گویان به همه مذاق تلخیم

به سفینه عزیزان نتوانیم نوشت ما را

گل و برگ خانه ما همه بلبلان مستند

[...]

صائب تبریزی

غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را

که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را

به نیازمندی ما چو نداشت حسن حاجت

به دو دست نازپرور ز چه می سرشت ما را؟

ز نسیم بی نیازی چو به باد داد آخر

[...]

سلیم تهرانی

ز حریم کعبه کمتر نبود کنشت ما را

که ز شوق او نمانده، سر خوب و زشت ما را

ز کجا شنیده یارب که غبار کوی یاریم

کند آن کسی که نسبت به گل بهشت ما را

به اسیری ام برد خط چو شوم ز زلف آزاد

[...]

حزین لاهیجی

تب و تاب دوزخ از دل نبرد بهشت ما را

شده همچو شمع داغت، خط سرنوشت ما را