شمارهٔ ۱۰۴
در کوچهٔ آن زلف مده راه صبا را
آشفته مکن مشت غبار دل ما را
محروم گلستان نبود مرغ اسیرم
تا سوی قفس راه نبسته ست صبا را
جز ناز تو کز لطف دهد تن به نیازم
با شاهکه دیدهست هم آغوش گدا را؟
مغروری شمع تو به حدّیست که در بزم
پروانهٔ سوزش ندهد بال هما را
گشتند ز حسن تو تسلّی به تجلّی
کوته نظران مهر گرفتند، سها را
خوبان، چه گروهید که با دعوی انصاف
در شهر شما، کس نخرد جنس وفا را
ظالم برسان مژده، گر افتاد گذارت
از کوی کسی کش سر ما نیست، خدا را
پیچیده حزین غلغله در گنبد گردون
از بس که رسا زد نی کلک تو نوا را
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...