گنجور

 
هاتف اصفهانی

خان احمد دون کز ستم و ظلم پیاپی

بر خلق رساندی الم و رنج دمادم

آن فتنهٔ عالم که ز ظلم و ستمش بود

بس سینه پر از آتش و بس دیده پر از نم

نزدیک به آن شد که زهم ریزد و پاشد

از فتنهٔ او سلسلهٔ عالم و آدم

صد شکر که شد کشته به خواری و ز قتلش

پر گشت ز شادی دل خلقی، تهی از غم

چون بهر مکافات و سزای عمل خویش

بربست به آهنگ سقر رخت ز عالم

بودم پی تاریخ که پیر خردم گفت

بنویس که خان احمد دون شد به جهنم

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
عنصری

نوروز بزرگ آمد آرایش عالم

میراث بنزدیک ملوک عجم از جم

بر دولت شاه ملکان فرّخ و فیروز

آن قبلۀ فخر و شرف گوهر آدم

سالار خراسان ملک عالم عادل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

جشن سده و سال نو و ماه محرم

فرخنده کناد ایزد بر خسرو عالم

شاهنشه گیتی ملک عالم مسعود

کاین نام بدین معنی او راست مسلم

از دیدن او چشم جهان گردد روشن

[...]

خواجه عبدالله انصاری

تا کی سخن اندر صفت و خلقت آدم

تا کی جدل اندر حدث و قدمت عالم

تا کی تو زنی راه برین پرده و تاکی

بیزار نخواهی شدن از عالم و آدم

مسعود سعد سلمان

آمد صفر امروز چو دی رفت محرم

این شادیت آورد گر آن بود همه غم

تا بر عقب ماه محرم صفر آید

شادیت فزون باد و همه ساله غمت کم

ای بار خدایی که تو را یار نباشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

ای قاعدهٔ ملک به فرمان تو محکم

ای فایدهٔ خلق در احسان تو مدغم

پیدا شده در کُنیت و نام و لقب تو

فتح و ظَفَر و نصرت و فخر همه عالم

چون نور تو از جوهر آدم بنمودند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه