شستم ز میدر پای خم، دامن ز هر آلودگی
دامن نشوید کس چرا، زابی بدین پالودگی
میگفت واعظ با کسان، دارد می و شاهد زیان
از هیچکس نشنیدهام حرفی بدین بیهودگی
روزی که تن فرسایدم در خاک و جان آسایدم
هر ذرهٔ خاکم تو را جوید پس از فرسودگی
ای زاهد آسوده جان تا چند طعن عاشقان
آزار جان ما مکن شکرانهٔ آسودگی
من شیخ دامن پاک را آگاهم از حال درون
هاتف تو از وی بهتری با صدهزار آلودگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به مسائل عشق، معصیت و روحانیت پرداخته است. او از آلودگیهای دنیوی و بیفایده بودن تمایلات مذهبی در مقابل عشق واقعی سخن میگوید. او به واعظان انتقاد میکند که از خطرات شراب و عشق صحبت میکنند، در حالی که تجربههای حقیقی او نشان میدهد که این حرفها بیاساس و بیهودهاند. همچنین، شاعر به زاهدان (مذهبیون) میگوید کهای کاش آزار عاشقان را متوقف کنند و به تجربههای درونی و عشق واقعی اهمیت دهند، چرا که آلودگیهای ظاهری نمیتواند عمق عشق و احوال درون را تحت تأثیر قرار دهد. در نهایت، او از حال درونیاش سخن میگوید و به این نتیجه میرسد که در عین آلودگیهای دنیوی، حقیقت عشق و معنویت از آنچه زاهدان تصور میکنند، غنیتر است.
هوش مصنوعی: من از شراب در پای این خم، دامنم را شستم و از هر آلودگی پاک کردم. اما چرا کسی از این آلودگیها پاک نمیشود، وقتی که به این زشتیها عادت کرده است؟
هوش مصنوعی: واعظ به مردم میگفت که نوشیدن می و حضور شاهدان برای کسی ضرری نداشته است و من هرگز حرفی را از کسی نشنیدهام که به این بیهودهگی باشد.
هوش مصنوعی: روزی که بدنم در خاک از بین میرود و جانم آرامش مییابد، هر ذره از خاک من به دنبالت خواهد بود، حتی بعد از اینکه پوست و گوشت من از هم بپاشند.
هوش مصنوعی: ای زاهد! تو که آرام و بیدغدغهای، تا چه زمانی میخواهی با سخنان تند و انتقادآمیزت، عشقورزی ما را زجر دهی؟ به خاطر آرامشت، قدردانی کن و ما را رها کن.
هوش مصنوعی: من از حالات درونی تو آگاهترم و میدانم که حتی با صدها آلودگی، تو از شیخ پاکدامن بهتر هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماییم شسته زآب می دست از همه آلودگی
سوده سری در پای خم وز درد سر آسودگی
وقتی به عشق نیکوان بودم ز بودخویش گم
و اکنون به خود درمانده ام خوش وقت آن گم بودگی
تا سر به بالینم ز تو بر بستر بی بستری
[...]
بر روی یار اغیار را چشمی به آن آلودگی
غلطان به خاک احباب را اشگی به آن پالودگی
مجنون چو افشاند آستین بر وصل تا روز جزا
دامان لیلی پاک ماند از تهمت آلودگی
نازش برای عشوه ای صد لابه میفرمایدم
[...]
چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگی
غم بر نتابد بیش ازین باید تن فرمودگی
نی نالهای نزدیک لب نی گریهای در دل گره
یارب نصیب من مکن اینست اگر آسودگی
گفتی به عشق دیگری آلودهای تهمت مکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.