کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی
چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی
کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی
که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی
کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده
که از جام غمت خونابه خواریهای من بینی
شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان
نشینی با من و شب زندهداریهای من بینی
شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم
که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی
برای امتحان تا میتوانی بار درد و غم
بنه بر دوش من تا بردباریهای من بینی
برای یادگار خویش شعری چند از هاتف
نوشتم تا پس از من یادگاریهای من بینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تنهایی و درد و غم ناشی از جدایی از محبوبش سخن میگوید. او به محبوبش خطاب میکند و از او میخواهد که زاریها و اشکهایش را ببیند و از یادگاریهایی که برای او نوشته است، آگاه شود. شاعر به یاد روزهای خوشی که با هم داشتهاند اشاره میکند و از دوری و فقدان محبوبش احساس غم و اندوه دارد. او از خدا میخواهد تا در شبهای تنهایی، محبوبش با او باشد و تحمل دردهایش را آزمایش کند. در نهایت، این شعر بیانگر longing (آرزو و حسرت) و یادآوری لحظات خوش گذشته است.
هوش مصنوعی: کجایی در این شب جدایی که درد و زاری من را ببینی، مانند شمعی که از چشمان گریانم اشکها میریزد؟
هوش مصنوعی: کجایی که دیروز از خوشحالی و وصالت خندان بودم، امروز را ببینی که چقدر در حال گریه و زاری هستم.
هوش مصنوعی: ای جامها، کجایید که دیگران از شما نوشیدهاند و حالا من از درد و غم شما به فریاد آمدهام و از رنجهایم خون میبارد.
هوش مصنوعی: چند شبی را از خدا میخواهم تا در تنهاییام کنارم باشد و تا بامداد بیدار بماند و دوریهای شبانهام را تماشا کند.
هوش مصنوعی: من با تو دوست شدم، اما از تو هیچ کمکی ندیدم و آرزو دارم که تو هم دوست من شوی و یاریهایم را ببینی.
هوش مصنوعی: هرچقدر که میتوانی بار مشکلات و ناراحتیها را بر دوش من بگذار، تا ببینی من چطور میتوانم تحمل کنم.
هوش مصنوعی: من تعدادی شعر نوشتم تا یادگاری از خودم برای تو بماند و بعد از من، آثار من را ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگشتی یار من تا طور یاریهای من بینی
نبردی دل ز من تا جانسپاریهای من بینی
ندادی اختیار کشتن من ترک چشمت را
که در جان باختن بیاختیاریهای من بینی
دگرگون حال زان خالم نکردی تا حسودان را
[...]
کنی تا چند آزارم که زاریهای من بینی؟!
به یاری کوش چون یاران، که یاریهای من بینی!
سپردم دل، چو روز اولم دیدی، سرت گردم؛
بیا تا روز آخر جانسپاریهای من بینی
تو کز شوخی قرارت نیست بر مرکب، تماشا کن
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.