رضا صدر
رضا صدر در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱ - آبروی دولت:
در بیت هفتم اون سه نقطه اسم چه کسیه؟ از نظر وزن و تا حدودی محتوا (بر اساس اطلاعات تاریخی محدود من) میتونه مثلاً «رضا خان» باشه ولی البته مطمئن نیستم.
رضا صدر در ۳ ماه قبل، جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مستزادها » از ماست که بر ماست:
با سلام و خسته نباشید. در بیت ۱۳ خط اول «خیالست» احتمالاً «خیالیست» بوده به خاطر هم قافیهگی با چیست
رضا صدر در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۱۸:
دَرَخش=آذرخش
توضیح به عنوان مرجع برای اپیزود چهاردهم پادکست فراگفتار، در باب اشعار رودکی:
رضا صدر در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۷:
بیمار غَنج=بیمار ناک (دهخدا)=بیمار
توضیح به عنوان مرجع برای اپیزود چهاردهم پادکست فراگفتار، در باب اشعار رودکی:
رضا صدر در ۵ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶:
نهیب=عظمت، هولناکی
سهم=هیبت
توضیحات برای اپیزود چهاردهم پادکست فرا گفتار در موضوع اشعار رودکی:
رضا صدر در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی:
در این شعر که قافیه ترکیب دو حرف میم و یاست (می)، به نظر میاد که حرف اخر (یا) در مصرع اول، دوم، چهارم، و ششم، یای نسبتند (شبنمی=شبنم زده، نمناک؛ ماتمی=ماتم زده، سوگوار؛ فاطمی=منتسب به فاطمیون؛ درهمی= در هم بودن، ناراحتی). ولی در مصرع آخر، حرف یا در آخر « همی دمی» به نظر نمیاد که یای نسبت باشه، بلکه گویا علامت فعل دوم شخص مفرده، یعنی در اینجا «همی دمی» یا معنیش هست «میدمی» (فعل حال استمراری) یا معنیش هست «بدم» (حال امری). آیا این برداشتها درستند؟
رضا صدر در ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - ایضا در مدح سلطان سنجر:
در باب این قصیده داستان زیر رو از یکی از آموزگارانم شنیدم که حتی اگر بر ساخته باشه خالی از لطف نیست و در عین حال تصویرگر جنبهای از دربار آن موقع: این اولین قصیدهای است که انوری در حضور سنجر میخونه. قبل از اون،چنانکه در این قصیده هم اشاره میکنه، حدوداً ده سال مترصد فرصتی بود برای راه یافتن به دربار سنجر. تا آن زمان شاعر اصلی دربار سنجر امیر معزی (https://ganjoor.net/amir ) بود که با ترفندی مانع نزدیک شدن شاعران خوب دیگه میشد، به این صورت که هر شاعری که تقاضای فرصت میکرد برای خواندن شعر در حضور سنجر، باید اول آن رو برای امیر معزی میخواند تا او شعر رو محک بزنه و اجازه بده. امیر معزی هم که حافظه بسیار خوبی داشت هنگامی که بعداً شاعر شعر رو در مقابل سنجر میخواند،شعر خواندن او رو در میانه شعر قطع میکرد و بقیه شعر رو میخوند و میگفت که این شعر رو تو نگفتی بلکه قبلاً دیگری گفته یا خود من گفتم. انوری این داستان رو شنیده بود و وقتی که خود با امیر معزی ملاقات میکنه، میگه که شعری داره با مطلع: زهی شاه و زهی شاه و زهی شاه//زهی میر و زهی میر و زهی میر. امیر معزی میخنده و میگه خوب بد نیست فقط پیشنهاد میکنم مصرع دوم رو تغییر بدی به زهی ماه و زهی ماه و زهی ماه، و به این ترتیب با اطمینان به اینکه خطری او را تهدید نمیکنه اجازه میده که انوری برای سنجر شعرش رو بخونه. انوری هم با به دست آوردن این فرصت، شروع میکنه: گر دل و دست بحر و کان باشد// دل و دست خدایگان باشد ... و بعد از یکی دو بیت اول رو میکنه به امیر معزی و میگه اگر این رو قبلاً شنیدهای بخون، و به این ترتیب به امیر معزی که عاجز مونده بود رودست میزنه، به دربار سنجر راه پیدا میکنه و شاعر مقرب او میشه.
رضا صدر در ۱۱ ماه قبل، شنبه ۶ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵:
چند بیت از این غزل زیبا رو از جمله زنده یاد شجریان در یک اجرای خصوصی به آواز خوانده:
رضا صدر در ۱۱ ماه قبل، شنبه ۶ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
چند بیت این غزل زیبا رو از جمله زنده یاد شجریان در یک اجرای خصوصی به آواز خوانده:
رضا صدر در ۱ سال قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۳ در پاسخ به رامین کبیری دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۶ - حکایت در معنی غلبه وجد و سلطنت عشق:
تعبیر جالبی پیشنهاد کردید. با تعبیر شما معنی سازگار میشه ولی زیبایی کم میشه چون دو ترکیب اگر هم املا باشند (یعنی کلمه سمرقند و ترکیب دو کلمه سمر و قند) اون وقت صنعت ایهام رو برآورده میکنند، از طرف دیگه من برای «سمر» هنوز معنیی پیدا نکردهام که به این مصرع بخوره (سمر= افسانه، داستان، مشهور ...،)
رضا صدر در ۱ سال قبل، پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۸ در پاسخ به رامین کبیری دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۶ - حکایت در معنی غلبه وجد و سلطنت عشق:
با شما موافقم و متاسفانه این اشتباهیست رایج در خواندن اشعار. در واقع برخلاف آنچه امروز میگیم، این تغییر صدای واو معدوله برای مراعات قافیه نیست بلکه اصلاً صدای درست این واو بوده در اون زمان. زبان شناسان به ما میگن که در واقع تلفظ صحیح واو معدوله در حول و حوش قرون سعدی همیشه به همین شکل بوده، شاید صدایی بین فتحه و ضمه که هنوز هم در بعضی گویشهای محلی به کار میره یا مثلاً در زبان کردی. پس به طور مثال تلفظ درست کلماتی مثل خوش، خورشید، و خور، لااقل به گویش آن دوران، میشه شبیه: «خُوَش»، «خُوَرشید»، و «خُوَر»، که صدای واو معدوله پس از خ ترکیب سه صداست (اُوَ) که به سرعت ادا میشه و در نتیجه شبیه صدای فتحه «اَ». به این ترتیب در اشعار اون دوره هر وقت این صدا قسمتی از قافیه بوده همیشه هم قافیه شده با کلمهای که در اون نقطه فتحه دارند، درست مثل این شعر، و باید شبیه فتحه خونده بشه. حالا سوال اینه که آیا بهتره همیشه این صدا رو به همون شکل اصلی بخونیم یا لااقل شبیه فتحه، حتی وقتی در وسط مصرع هستند و نه جزئی از قافیه؟ یا اینکه با تلفظ امروزشون بخونیم؟ من به شخصه در این مورد نظری ندارم و میگذارم به عهده سلیقهی خواننده. هستند کسانی که تلفظ اصلی رو در همه موارد به کار میبرند، با فرض اینکه تلفظ اصلی با تلفظ امروز متفاوت بوده و اون تلفظ رو بدونیم (به نظر من بعضیها هم ار سر تظاهر چنین میکنند). مثلاً می (=شراب) رو با فتح میم تلفظ میکنند.
توضیحات بیشتر در مورد تلفظ واو معدوله در صفحه ویکی پدیا:
رضا صدر در ۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳ - مکاتبۀ منظوم:
عزیزان گنجور: در بیت دوم و سوم مصرعها جابجا شدهاند، در مقایسه با نسخهی شادروان محجوب. البته از نظر معنی هم روشنه که باید برعکس باشه ،به خصوص بیت سوم:
هفت و نیم است ای جوان پهلوان
قدر وقت دوستانت را بدان
چیست دانی بدتر از مرگ ای نگار؟
انتظار است انتظار است انتظار
با تشکر همیشگی از تلاش بینظیر گردآورندگان گنجور.
رضا صدر در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۴ در پاسخ به kara karimi دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴ - در رثای شهید بلخی:
موافقم. البته این تعبیر منطقی اشکال تکرار قافیه رو حل نمیکنه، ولی این اشکالی است که گاه گاه در اشعار بزرگان هم پیش میاد.
رضا صدر در ۳ سال قبل، شنبه ۳ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۵۷ در پاسخ به Hamid دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴۰:
نه دوست عزیز، به نظر من کاملا حق با شماست و همانطور که پیشنهاد کردید برای مراعات وزن باید این کلمه اینگونه تلفظ شود: گُرسِنِه
رضا صدر در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۶ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۴:
ببخشید نام فامیل من در بالا اشتباه شد
رضا صدر در ۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۴:
در چند جا وزن درست نیست، که احتمالا اشتباه ضبط یا چاپ است. آن اشتباهات از این قرارند (هر جا توانستم شکل درست احتمالی را هم ذکر میکنم):
گره کشی خوان وصل لب بگشای
(شاید: گر کشی خوان وصل، لب بگشای)
هرچه گفتیم بر زمین انداز باز
(«باز» زیادی است)
رفتی به فکر دور و دراز
(احتمالا: زان که رفتی به فکر دور و دراز)
رضا صدر در ۵ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۱:
عجب غزلی از نابغه ما. جستجو می کردم برای همان مصرع «زهی سلام که دارد زنور دنب دراز» که به اینجا رسیدم. بازهم آفرین به گرداننده یا گردانندگان گنجور که واقعاً گنجی ارزشمند را گرد آورده و نگهبانی میکنند.
در جواب بانو معصومه، معنی دقیقش را نمی دانم و مهم نیست، مثل هر هنری تصویری زیبا می سازد که من و شما به آن شکلی بدهیم و معنایی فراخور تخیلمان. این مصرع را بزرگی مثال زده بود در جایی، شاید استاد شفیعی کدکنی در مقدمه گزیده غزلیات شمس. فکر میکنم آن را نمونه آورده بود از تخیل آزاد و وحشی مولانا.
در ضمن وزن مصرع زیر غلط است
به خاک پای تو هر دم همیکنند پیغام
احتمالا ضبط درست اون چیزی بوده مثل:
به خاک پای تو هر دم همی کنند پیام
یا حتی با معنی بهتر و با توجه به مصرع بعدی:
به خاک پای تو هر دم همی دهند پیام
رضا صدر در ۵ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۰۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:
نمیدانم چرا فکر می کنم که سه بیت معروف زیر را هم در این حکایت خوانده ام. هم از نظر وزن و هم از نظر مضمون با آن سازگارند. میدانم که این سه بیت در یک حکایت گلستان هم آمده، ولی نمونه هایی هست که سعدی در گلستان ابیاتی از بوستان را می آورد.
اگر درست باشد، جای این سه بیت احتمالاً در اواخر حکایت و مثلاً قبل از سه بیت آخر است.
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بهدرد آورَد روزگار
دگر عضوها را نمانَد قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
رضا صدر در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۰۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۷:
... پیش رویش نهشته و بر خاک نبشته
رضا صدر در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۵:
به عبارت واضحتر :
معلوم کردم که مروارید غلطانست
یا
معلوم کردم که درّ غلطانست