سوشیانت کیخسروی
سوشیانت کیخسروی در ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۰:
نیست در عالم ز هجران تلختر
هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن
در بیت آخر هنگام خوانش سه کلمه آخر برای شنونده بطور همزمان این معنی نیز به ذهن می آید :" ولی کنعان مکن" که با توجه به تلخی هجران در مصرع قبل، به داستانی که بر کنعانیان در قصه یوسف رفت اشاره دارد.
سوشیانت کیخسروی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۰۸ در پاسخ به رضا دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ - نالهٔ ناکامی:
درواقع یتیم بودن دُریعنی پدر و مادراین دُردیگر وجود ندارند که دگرباره همچون این دُر بوجود آورند
سوشیانت کیخسروی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۲۱ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۶ - داستان آن شخص کی بر در سرایی نیمشب سحوری میزد همسایه او را گفت کی آخر نیمشبست سحر نیست و دیگر آنک درین سرا کسی نیست بهر کی میزنی و جواب گفتن مطرب او را:
در باب معنای ابیات 20 تا 24 که برخی شارحان آن را غامض دانسته اند:
نخست ، با این مقدمه که دیدن اشیا نیازمند نور در محیط است،
مولوی می گوید آنکس که بن مایه ی دیدن او نور اله است (نه نور محیطی) خانه خدا را پر می بیند.
دوم ، او زبیت الله کی خالی بود یعنی " او کی از بیت الله خالی بود؟"
یعنی دل اولیا خداچون کعبه یا شامل کعبه است . همچون داستان بایزید که به فردی گفته بود حج نرو و دور من طواف کن
یا به ضرورت شعری جابجاشده ودر اصل چنین بوده ؟ "بیت الله کی از او خالی بوده است؟"
باتوجه به ابیات پسین و پیشین صحبت از خود خانه کعبه است .
از جمله در بیت 24گفته چنین انسانهایی نیاز به در ورودی (رتاج) هم ندارند
.لذا اینکه هرکسی را می خواهی می توانی در کعبه طلب کنی تا وی را در کعبه حاضر ببینی
یعنی جانهای اولیا ی خدا در کعبه در آمد وشدند.
سوشیانت کیخسروی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸ - در عموم تاویل این آیت کی کلما اوقدوا نارا للحرب:
در مصرع " گشته ناسی زانک اهل عزم نیست" اشاره دارد به قصه آدم که در سوره طاها آیه 115 می فرماید:
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَیٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا
دو کلمه ناسی و عزم که در این مصرع آمده به ترتیب بر فنسیَ و عزما که در این آیه آمده تطبیق می کند.مفسران قرآن هم آدم را درشمار پیامبران اولوالعزم (دارندگان عزم) نیاورده اند . همچنانکه ظاهر ایه بروشنی گواه انست
سوشیانت کیخسروی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲ - سؤال سایل از مرغی کی بر سر ربض شهری نشسته باشد سر او فاضلترست و عزیزتر و شریفتر و مکرمتر یا دم او و جواب دادن واعظ سایل را به قدر فهم او:
در پاسخ دوست ادیب که فقط ذریه امام علی را از شعر مولانا مستفاد می کند باید توجه ایشان را به بیت های بعدی جلب کنم که می گوید:
گر ز بغداد و هری یا از ریاند
بیمزاج آب و گل نسل ویاند
شاخ گل هر جا که روید هم گلست
خم مل هر جا که جوشد هم ملست
یعنی نسب به خون و ژنتیک نیست(آب و گل) می خواهد از حجازنباشد واهل بغداد ، ری یا هرات باشد چنین انسانی گویی باز هم از پیامبر نسب برده است.به دیگر سخن شاخ گل گل است حتما نباید در باغچه ماباشد تا اورا گل بخوانیم.
سوشیانت کیخسروی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - مرتد شدن کاتب وحی به سبب آنک پرتو وحی برو زد آن آیت را پیش از پیغامبر صلی الله علیه و سلم بخواند گفت پس من هم محل وحیم:
گر ندیدی دیو را خود را ببین بی جنون نبود کبودی بر جبین
ظاهرا درطب گذشته آخرین مداوا در هر بیماری داغ نهادن بود. در درمان جنون نیزداغ نهادن بر پیشانی نوعی شوک درمانی بوده است مضافا اینکه فرد دیوانه را نشان دار هم می کرده است .
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم(حافظ)
شاید در اینجا مولوی کنایه ای به برخی زهاد وعباد یا دین فروشان که جای مهر برپیشانی داشته اند دارد که می گوید توکه منکر دیو هستی خودت راببین که داغ دیوانگی برجبین داری
سوشیانت کیخسروی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۰۸ در پاسخ به nabavar دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیهالسلام و تقاضا کردن یوسف علیهالسلام ازو تحفه و ارمغان:
گویی در گذشته دانه های مروارید را کوبیده وبرای سرمه چشمان استفاده می کردند وسرمه را برای روشنی چشم مفید می دانستند
لذا می گوید اگرچه ظاهرا فعلا زیر هاون ودر حال کوفته شدن است ولی بزودی در بهترین مکان جای خواهد گرفت وموجب روشنی چشم خواهد شد
سوشیانت کیخسروی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۰۸ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۶ - تهدید کردن نوح علیهالسلام مر قوم را کی با من مپیچید کی من روپوشم با خدای میپیچید در میان این بحقیقت ای مخذولان:
به تازگی از یکی از تفسیرها چنین شنیدم که :
یک استفاده زیبا ازین حدیث مشهور مولوی کرده که "مومن آینه مومن است" وآن اینکه مومن یکی از نامهای خداوند است و در این عبارت هرکدام از مومن ها را که خداوند درنظر بگیریم این عبارت صادق است وبا بیت قبلی مناسبت معنایی دارد
سوشیانت کیخسروی در ۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۸ - قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بینیازی از آن هدیه و از آن سبو:
باغبان هم داند آن را در خزان لیک دید یک به از دید جهان
خود جهان آن یک کس است، او ابلهست هر ستاره بر فلک جزو مهست
باغبان (آفریدگار) درهمان فصل خزان هم تشخیص می دهد کدام گیاه خار است وبرگ وشکوفه ای در بهار نخواهد داد. ولی بوته خار می پندارد یک نفر(دید یک) بداند از ضمیر او بهتراست که رسوای جهان شود (دیدجهان) در حالیکه همه جهان آن یک کس (باغبان) است وآن خار ابلهست که این معنا رانمی داند
سوشیانت کیخسروی در ۲ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۱۹ در پاسخ به محمد حنیفه نژاد دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۲ - سبب حرمان اشقیا از دو جهان کی خسر الدنیا و الآخرة:
درودبرشما
البته اینگونه تفسیر کردن هم ناصواب نیست چراکه اگر"ی" در "عبادی" به خدا برگردد وخدا بگوید "بندگان من که ..."،در انتها نیز باید بگوید رحمتِ من وعبارت "رحمتی" بیاورد نه رحمت الله که اشاره به غایب دارد .
نیز گفته می شود درتفسیر بیان السعاده گنابادی نیز وفق برداشت مولانا تفسیرشده