گنجور

حاشیه‌گذاری‌های رضا از کرمان

رضا از کرمان

سلام بنده محمدرضا ذویاور ساکن کرمان شاعر و دوستدار شعر وادب 


رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۸ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

درود خدا بر شما دوست گرامی 

  کاملا صحیح وهم عقیده شما هستم سو؛تفاهم شده، منظور من معنی لغت بود نه کنایه واستعاره بکار رفته از سوی خواجه حافظ از توضیحات شما ممنونم.

سر فراز باشی 

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۳ در پاسخ به اکبر رضوانی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

جناب آقای رضوانی سلام 

    تعبیر شما از خون خوردن سنگ در میان جگر حیوانات را نشنیده بودم البته جایی خواندم این روش  برای ساخت جواهرات تقلبی بکار میرفته که محصول دیگر لعل واقعی نیست ضمن اینکه به زمان زیادی که به صبر نیاز داشته باشد احتیاج نیست، معذالک بنظر میرسد که مقصود خواجه از این بیت  جایگاه مقام صبر درتحمل وفرج در مصایب است که فقط صبر کردن را کلید گشایش درهای بسته میداند

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی ،بدست اهرمنی

 جدا از آن ،در گذشته  بر این باور بودند که سنگهای قیمتی در اثر مرور زمان ودر اثر تابش نور خورشید که تحمل آن هم ساده نیست به گوهر تبدیل میگردند جدا از آنکه دستیابی به جواهرات ومعادن گوهر نیز کاری بسیار مشکل وطاقت فرساست  ولیکن خون جگر خوردن در اینجا بنظرم کنایه واشاره ای به ضرب المثل دندان بر جگر گذاشتن ،که مصداق صبر کردن در مشکلات است را دارد.

چیزی نمانده از جگر ما که سالهاست

دندان صبر برسر دندان فشرده ایم 

قربان شما شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه می‌کرد:

از علمهای گدایان ترس چیست کان ...

سلام 

در بین ابیات  شعرا بعضی از ابیات جدا از معنا و مقصود شاعر بازتابی از فرهنگ عامه جامعه در زمان زندگانی شاعر است ومانند آیینه ای بازتاب دهنده عادات ورسومات گذشتگان است که شاید بعضی در این دوره منسوخ شده باشند مانند همین بیت ظاهرا متکدیان در آن دوره برای جلب نظر بر بالای سر پرچمی می‌آویخته‌اند در اینجا مولانا میفرماید پرچم گدایان مثل پرچم وبیرق مردان جنگی نیست  ونباید از آن ترسید  وتنها ابزاری برای گدایی وارتزاق ایشان است  وفاقد جوهره است .

مقصود مولانا از این بیت وبخش بعد از ان در داستان مرد مخنث  وترسیدن کودک از او .....  بیان تشخیص مدعیان دروغین  از عارفان واقعی است که مریدان نباید گول صورت ظاهر وسخنان فریبنده ایشان را بخورندو از مقابله با ایشان در هراس نباشند .که پرچم ایشان پرچم گدایی است .

شاد باشید

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۱ - قصهٔ تیراندازی و ترسیدن او از سواری کی در بیشه می‌رفت:

چون ملایک گو که لا علم لنا یا الهی غیر ما علمتنا

سلام 

آقا کوروش این بیت اشاره به آیه۳۲ سوره بقره دارد معنی فارسی آن چنین است :

فرشتگان گفتند :پاکی تو  ما را دانشی نیست جز انچه تو به ما آموختی وتو دانای کاملی

 

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۲ - قصهٔ اعرابی و ریگ در جوال کردن و ملامت کردن آن فیلسوف او را:

زوبعان زیرک آخر زمان بر فزوده خویش بر پیشینیان

سلام 

زوبعان = جمع زوبعه نام یکی از روسای شیاطین وپریان 

  زاهدان ظاهری  که صرفا دارای محفوظات هستند در آخر الزمان خود را از عالمان وصاحبدلان پیش از خود بالاتر میدانند .

 

 

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۷ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۶ - بقیهٔ قصهٔ ابراهیم ادهم بر لب آن دریا:

سلام 

  حتما داستان کرامت ابراهیم ادهم وآوردن سوزن ایشان توسط ماهیان را درابیات قبل خوانده‌ای اینجا اشاره به آن قضیه شده است معنی از بیت قبل :

وقتی که آن امیر قدرت نفوذ کلام شیخ را در ماهیان دید که سرشان را از آب بیرون آورده‌اند در او وجدی حاصل شد  وامیر گفت حتی ماهیان دریا از حال عرفانی ،عارفان آگاهند اف بر آن کسانی که لعین ومطرود درگاه الهی هستند 

شه=به معنای اف از اصواتی است که نفرت وبیزاری را با آن اظهار میکنند 

نفاذ=نفوذ کردن

شاد باشی عزیز

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۳ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او:

سلام

  این بیت اشاره به ایه ۳۷ سوره هود و بعد از آن دارد .

معنی بیت : من اجداد شما را در در آن طوفان بلا (طوفان نوح) از امواج خروشان نجات داده وحفظ کردم .

 شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲ - بقیهٔ داستان رفتن خواجه به دعوت روستایی سوی ده:

سلام  آقا کوروش

این بیت اشاره به آیه۱۱ سوره جمعه دارد که در شان نزول آن آمده که در یک روز جمعه کاروانی تجاری ازشام رسید وبا توجه به کمبود مواد غذایی ودر مضیقه بودن مسلمین ، به مجرد شنیدن صدای طبل کاروانیان مومنان مسجد وپیامبر را که در حال ایراد خطبه بودند را تنها گذاشته وبه دادو ستد پرداختند حال از متن عربی آیه میگذرم که خواندن آن را به شما محول کرده ومعنای آن چنین است :وهرگاه داد وستد ویا سرگرمی ولهوی ببینند بدان سوی می‌شتابند وتو را درحالی که ایستاده‌ای تنها میگذارند  بگو آنچه نزد خداست از داد وستد ولهو ولعب بهتر است وخداوند بهترین روزی دهندگان است.

معنی بیت :

براستی که شما با سرگشتگی به دنبال داد وستد گندم رفتید وپیامبر خویش را تنها گذاشتید .

شاد وسرافراز باشید

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۸ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

سلام وبا آرزوی شفا وبهبودی  برای عزیز دلبندتان

    بنظرم منظور از قلب سیاه  سکه تقلبی ومطلا است که به مرور زمان ودر مقابل سنگ محک گوهر شناس سیاه روی میگردد  وروح نا پاک وآلوده با معنی بیت قرابت معنایی ندارد .

شاد وسلامت باشید  

 

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۳ - صفت بعضی اولیا کی راضی‌اند باحکام و لابه نکنند کی این حکم را بگردان:

حسن ظنی بر دل ایشان گشود که ...

با سلام 

  بنظر من عمی درسته  اگر به معنای این بخش مثنوی توجه کنیم مولانا درباره اولیایی صحبت میکنه که کاملا تسلیم حکم مشیت الهی وتقدیرند  تا جایی که دعا کردن برای تغییر قضا را کفر ومنافی مقام رضا میدانند.

در بحر صفات ذات بی چون وچرا

کشتی صفت ایم فتاده،نه دست ونه پا

ملاح ارادت است بر من حاکم

گر وقفه و،گر سیر کند در دریا

از بایزید پرسیدند چه می خواهی گفت :ارید  لا ارید  آن خواهم که هیچ نخواهم .

پس در بیت آخر داریم : درنظراین اولیا همواره تمامی اتفاقاتی که برایشان رقم میخورد جنبه خیر دارد هرچند با سلیقه وذایقه آنان جور نیاید ودر آن لحضه برای ایشان ناخوشایند باشد ،وهرگز با دید منفی به قضیه نگاه نمیکنند و همانند آدم نابینا که تنها پرده سیاهی را بر پنجره دیدگان آویخته وصرفا سیاهی میبیند ، ایشان فقط جنبه تاریک ومنفی قضیه را در نظر ندارند , وبه اصطلاح  به قضایا بد بین نیستند وبه این موضوع ایمان واعتقاد کامل دارند که خداوند تنها خیر ما را بر ما حکم  وجاری میکند . بکار بردن کلمه غمی، کلام  را به مرگ عزیز وآشنای یک نفر محدود میکنه  واین جفا کاری  به مولاناست است.

حسن ظن = گمان خوب بردن ،دید مثبت  

عمی(Ami) = نابینا 

البته نابینایان گرامی ، روشندلان جامعه مایند واز قدیم گفتند در مثل جای مناقشه نیست  شاد باشید. 

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۵۱ در پاسخ به Mohammad Abdolalizade دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:

محمد جان، عزیزم سلام 

  زنار در لغت به معنای کمربندی است که مسیحیان بر کمر میبستند یا بندی است که با آن صلیب بر گردن می آویخته اند ودر اشعار ،معمولاً کنایه ازرشته مهر معشوق است .   در گذشته در ممالک شرقی برای تشخیص اقلیت های دینی مسیحیان (نصرانی) مجبور به بستن زنار ویهودیان مکلف به دوختن وصله عسلی رنگ بر روی لباس خود بودند تا از مسلمانان در جامعه مجزا گردند  تاریخ باید بگوید که ما با مسلمانیمان چه بر سر سایرین آورده ایم .در جایی خواندم که اقلیتهای مذهبی در روزهای بارانی به دلیل خیس شدن واحتمال نجس شدن مسلمین در معابر عمومی حق تردد نداشتند یا در صورت خرید کالایی مثل روغن یا شیر فروشنده حق برگشت از ظرف اقلیتها درظرف اصلی به دلیل نجس بودن ظرف ایشان را نداشته  .

  مایه افتخار مسلمین ومسلمات  

  

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۴ در پاسخ به امیر آدینه لو دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:

سلام بر شما 

  جناب مطهری فرمودند ولی توجه نداشتند که عرفان علم نیست  وگرنه مثل تمام علوم اکتسابی بود .

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۳۱ در پاسخ به nabavar دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست و سوم - هرکس این عمارت را به نیّتی می‌کند:

ناباور عزیز سلام  وتشکر از شما 

   اتفاقا  من جستجو کردم به ایشان منسوب است  واین غزل در دیوان صایب نیست گرچه تخلص بکار رفته شک بر انگیز میباشد، در کل غزل زیبایی است.

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۶ در پاسخ به محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۲:

سلام  جناب کوشان 

  من متوجه نوشتار شما نشدم امکان داره توضیح بیشتر بدهید  ممنونم .

 

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۸ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست و سوم - هرکس این عمارت را به نیّتی می‌کند:

با سلام

     حضرت مولانا در آخر این بخش میفرماید پس بالایی از روی صورت نیست ومثال وضعیت سبوس و آرد  درغربیل را آورده اند  یاد شعری افتادم با مطلع (ایه اصل ونسب در گردش دوران زر است ) که کاملا از نظر معنایی با کلام مولانا  در یک راستایند آنجا که شاعر غزل که متاسفانه نام ایشان را نمیدانم میگه 

دود اگر بال نشیند کسر شان شعله نیست

جای چشم ابرو نگیرد ،چونکه او بالاتر است

ناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست 

روی دریا خس نشیند، قعر دریا گوهر است 

  دوستان اگر نام سراینده شعر را بفرمایند بر بنده منت نهاده اید. شاد باشید

  

 

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۱ در پاسخ به مژگان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

 سلام بر شما 

  بین من ودلدارم رازی است که اگر تمامی مخلوقات عالم هم با من ساز مخالف بزنند و در این راه وهدف جانم را فدا کنم یا به عبارتی سر از تنم جدا شود باز درطریق دلدار و بر سر راز و پیمان خواهم ماند .

 شاد باشی عزیز

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰۷:

گفتم به کام وصلت خواهم رسید ...

آقا رضا سلام

 نفهمیدم چرا این بیت را بی محتوا  وسخیف خواندید بیشتر توضیح میفرمایید.به معنای بیت بعد توجه کردید.

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۹ در پاسخ به سینا دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۲:

سینا جان سلام

این برداشت خودمه شاید خالی از اشتباه نباشه 

بین بیت اول وششم ارتباط معنایی بیش از بقیه است بیدل میگه کی من میتونم از ما  ومنی صحبت کنم  وقتی که تمام وجودم فقط توست یا به عبارت دیگر  آن‌زمان که حضور تو همه چیز را در بر میگیرد دیگر من ومایی وجود نداره وهمه چیز اوست  بقول مولانا در احوال عاشق بر درگاه خانه معشوق 

بانگ زد یارش که بر در کیست آن 

گفت بر در هم تویی ای دلستان 

گفت اکنون چون منی ای من درا 

نیست گنجایی دومن رادر سرا 

الی آخر اینجا بنظرم میشه گفت بنوعی شطح و طامات گفته با این بزرگی که در خود میبینم از کجا معلوم که این تویی که در درون من داره فریاد میزنه واینگونه غزلسرایی میکنه دربیت ششم میگه اگر تونستی از منیت خودت بگذری دیگر محروم نخواهی بود  وهمه چیز وجود او خواهد بود 

 

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۶ در پاسخ به بیتا صادقی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:

سرکار خانم صادقی سلام 

  معنی این بیت به نقل از کتاب شرح غزلهای سعدی دکتر تورج عقدایی_دکتر محمدرضا برزگر خالقی ص ۱۱۸۳

تشبه:صبوری به آب(اضافه تشبیهی)

کنایه:سنگدلان(معشوقان سنگدل وبی رحم وجفاکار)

دل نهادن=تسلیم شدن ورضا دادن 

 معنی بیت :ما دور از تو دل را با آب شکیبایی خنک نکردیم ومثل آدم های سنگدل  دوری و جدایی را پذیرفتیم .

امیدوارم کمکی کرده باشم شاد باشی

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۶ - ذکر شهادت زبدهٔ ناس، حضرت ابی الفضل العباس:

او چو قرص مه میان هاله‌ای تیغ ...

با سلام

جواله ای به معنی آتش گردان میباشد.

  شاد باشید 

 

۱
۴
۵
۶
۷
۸
۲۲
sunny dark_mode