ناشناس در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۵۹ - در صفت فتوت و مردی:
به دریا پا نهاد و خشک لب بیزون شد ازدر یا
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:
مصرع اول بیت دوم، مصرع اول بیتی از سعدی است:
«حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
یکی تمام بود مطلع بر اسرارم»
غزل 386
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:
آخرین مصرع مصرع اول بیتی از سعدی است:
«در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
عیبت آن است که بر بنده نمیبخشایی»
غزل 503
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:
بیت هشتم (خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم - کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی) به شعر معروف رودکی (بوی جوی مولیان آید همی - یاد یار مهربان آید همی) اشاره دارد.
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:
مصرع آخر شعر، مصرع اول یکی از غزلهای سعدی است:
«کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست»
غزل 115
نحوهی ارجاع به شعر سعدی در این غزل بدیع و هنرمندانه است.
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:
مصرع دوم بیت دوم از آن سعدی است:
«دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست
با غمزه بگو تا دل مردم نستاند»
غزل 218
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
مصرع اول بیت هفتم از آن سعدی است:
«جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب
که مهربانی از آن طبع و خو نمیآید»
غزل 290
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
کتاب «میراث فرهنگی و ادبی انجوی شیرازی» صفحۀ 118 راجع به این غزل مینویسد:
علاوه بر انجوی در چاپ خانلری هم آمده است ولی به قول مرحوم رشید یاسمی این غزل که در تمام نسخههای قدیم دیوان به نام حافظ ضبط شده است از آن سلمان ساوجی است و در مثنوی جمشید و خورشید آمده است (دیوان حافظ، چاپ پژمان، ص 376).
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵:
این شعر را برخی به عطار منتسب میکنند.
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴:
این شعر را برخی از آن حافظ نمیدانند و آن را به شاعرانی نظیر ناصر بجهای (از معاصران سعدی) یا امیر عبدالمجید منتسب میکنند.
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:
@مهوش نوابی:
کلمهی «الّا» به معنی «مگر» و «به جز» را خود عربها هم الا مینویسند، «الی» کلمهی دیگری است که تشدید ندارد و معنیش «به سوی» میشود.
رسته در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۵:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:
موضوع: غایبانه باختن
با پوزش از اشتباه تایپی، در نسخه قدسی آن بیت این چنین است
فغان که با همه کس نرد کینه باخت فلک
کسی نبود که دستی ازین دغا ببرد
حمید در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۱ - داستان کودک مجروح:
برای رعایت وزن شعر لطفاً اصلاح شود:
هرکه درو جوهر دانائیست = ... دانایی است
بر همه چیزیش توانائیست = ... توانایی است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
ُ در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۰۴:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:
موضوع : دیدم و
همین واژه در بعضی از نسخه ها متفاوت است:
نسخه ی ستایشگر: دیدم آن
نسخه ی فرهاد: دیده ام آن
نسخه ی انجوی: دیده ام آن
ظاهرا این تغییرات و تصرفات از طرف مصححان و نساخان انجام گرفته است.
مهوش نوابی در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷، ساعت ۰۳:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:
در مورد کلمۀ الا در مصرع دوم بیت هفتم:
1. بعضی آن را حتی می دانند. نمی دانم کدامیک درست است.
2. به نظر من کلمۀ الا باید با "ی" نوشته شود مثل "حتی" و بر روی "ی" الف مقصوره گداشته شود که البته من جای آن را در کامپیوتر نمیدانم وگرنه بر بالای "ی" می گذاشتم.
با سپاس
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:
«دیدم و» آن چشم دل سیه که تو داری
جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
در حواشی دیوان حافظ ذیل «دیدم و» چنین آمده:
دیدم و: دیدم + و ، این ترکیب که ظاهراً معنی «حاصل» و «نتیجه» میدهد در دیوان خواجه چند بار تکرار شده، مرحوم غنی نیز به این نکته پی برده و یادآور شده که خواجه در چندین غزل آن را به کار برده است (ق غ - 115 و 119).
----
نمونهی دیگر:
دفتر دانش ما جمله بشویید به می
که فلک «دیدم و» در قصد دل دانا بود
حمیدرضا در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:
@رسته:
بدلی که نقل کردهاید مگر آن که به جای «کین» «کینه» باشد مشکل وزنی دارد.
دغا را اگر به جای آن که جزء ترکیب «دغا بردن» بدانیم بهتر نیست به صورت اسم (اسم صفت) و همان «دغل و حقهباز» معنی کنیم؟ این که ای داد! که فلک با همه کس غایبانه بازی کرده (بدون حضور آنها بازی کرده = پیش از آن که به دنیا بیایند با آنها بازی کرده)، و کسی پیدا نشده که حتی «یک دست» از این دغلباز ببرد؟ نوعی اعتقاد به جبر و معلوم بودن سرنوشت همه از پیش که فکر میکنم کم و بیش در کنار اعتقادهای متناقض دیگر حافظ در شعرهایش دیده میشود.
در مورد «غایبانه باختن» حاشیهی نسخهای از دیوان حافظ به تصحیح قزوینی-غنی را عیناً میآورم (هر چند این حاشیه تنها معنای ترکیب غایبانه باختن را بیشتر روشن میکند):
غایبانه باخت: باختن بازی کردن را گویند. غایبانه باخت فلک: یعنی پیش از تولد و موجود شدن آدمی «بازی آورد فلک» و مردم را خراب گردانید (شرح اکبر پوره و نعمت تاجیک). در غیاب کسی کار انجام دادن (لغتنامه) غایبباز: شطرنجباز کامل که خود از بازی با حریف کنار نشسته، به واسطهی دیگری مهره به خانههای شطرنج میدواند تا حریف را مات کند (غیاث).
چشمبسته شطرنج بازی کردن با یک نفر و یا با چند نفر. این نوع بازی را نویسندهی مسیر طالبی در سفرنامهی خود نیک توصیف کرده و خلاصهاش چنین است: «مستر فراری از مردم ایتالیا و استاد موسیقیدانان لندن است؛ اکثر ترکیبات (ساختهها) و مؤلفات او در «اپره» و مجلسهای ساز و سرود خوانده و نواخته میشود. او شوق بازی شطرنج نیز دارد؛ اکثر بازی میکرد. یک بار دیدم که به یکی از رومیان (مردم ایتالیا) رهنمونی کرد که سه سفره شرنج گسترده و با سه کس غایب میباخت (= غایبانه بازی میکرد) یعنی خودش رو به دیوار نشسته بود و یک نفر به موجب حکم او مهرهی آن سفرهها را حرکت میداد تا این که هر سه را مات نمود.» (تلخیص از : مسیر طالبی، تصحیح حسین خدیو جم)
رسته در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:
بیت سوم : غایبانه باختن
جالب است که در بین نسخه های چاپ شده از دیوان حافظ ، در نسخه ی قدسی بیت سوم چنین است
فغان که با همه کس نرد کین باخت فلک
کسی نبود که دستی ازین دغا ببرد
در گذشته های دور مقاله ی مفصلی در جایی خوانده بودم در باره ی نقد همین بیت که استدلال کرده بود که"غایبانه باختن" اشتباهی بوده است که توسط نساخان وارد شده است و درست آن می بایستی غاییانه باختن باشد. الان آن مقاله را در دست رس ندارم تا مروری بکنم..
به هر حال، با توجه به واژه ی نهایی بیت، " دغا"، مشکل است که تصور بکنیم که غایبانه باختن یعنی شطرنج باختن با چشم بسته. اگر حریفی ( یعنی فلک) دغا به کار می گیرد و در این کار آن چنان ماهر است که هیچ کس نمی تواند دستی از او ببرد جایی به با چشم بسته بازی کردن نمی ماند.
دو دیگر آن که در بازی شطرنج دو حریف روی در روی، بسته به توان محاسباتی و مهارت خود بازی می کنند و سرنوشت بازی بسته به نشستن تاس و نهیب حادثه و شانس و غیره نیست. در این جا بازی نرد بیشتر معنی می دهد تا شطرنج.
در ضمن باید توجه داشت که در این بیت واژه ی "دغا" بار ایهامی هم دارد : یک معنی آن استعاره از فلک است ( فلک = دغا) ، معنی دیگر آن در مصدر مرکب " دغابردن" یا با "دغابردن" نهفته است .
آل غفور در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
بیت اول مصراع دوم در بعضی نسخ :
"گویی کزاین جهان به جهان دگر شدم"
محمد آصف مهری در ۱۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
در بیت اخیر بی جیب نوشته شده است که درست آن چنین است:
"بی حبیب"
همچنان این شعر شهریار را بخوانید "برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم"
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.