گنجور

حاشیه‌ها

ناشناس در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۱:

یکی پیر بد نامش آزاد سرو

دادا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

مصرع دوم در این در گاه میبینم که سر بر اسمان دارد چیست
که استاد ناظری هم میخونش در کتابها نیست
کلا این بیت نیست
اگر بنویسد و توضیح دهید ممنون میشم
سپاس و درود فراوان

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:

ابوریحان بیرونی در التفهیم بجای بدر ماه پر ،اورده است و اسدی توسی در گرشاسپنامه ماه ناکاسته

علی در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۰ - بیان سبب فصاحت و بسیارگویی آن فضول به خدمت رسول علیه‌السلام:

سلام
من به صورت اتفاقی این شعر رو دیدم و فکر می‌کنم درستش این باشه:
باده نی در هر سری شر می‌کند
آنچــنان را آنچــنان‌تــر مـــی‌کـــند
.
گر خـورد عـاقـل نکـو فر می‌شـود
ور خـورد بـد خـوی بـدتـر می‌شود
.
لیک چـون اغـلب بـدند و ناپـسـند
بـر هـمه مـی را مـحــرم کــرده‌اند
.
تا همین‌جا به یاد دارم و بی شک شما از من بهتر می‌دانید که این شعری که در سایت نوشته شده، مبهم است:
گر بود عاقل نکو فر می‌شود
.
ما در مورد می صحبت می‌کنیم پس از «بودن»نمی‌شود سخن گفت.

فرهاد میریانی در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

سینای عزیز و برادر مسلمان سنی من،
سواد مرز نمیشناسد و همه ما تا آن بینهایت فاصله ها داریم. اجازه دهید من بیسواد هم مشارکت کنم و از شما بیاموزم ولی دیگران را بیسواد خواندن ممکن است بعد از چندی خود شما را نیز بیازارد همچنانکه دل دیگران با گفته شما آزرده میشود.

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:

روزی که از خیابانی بگذشتمی تویوتایی بدیدمی که به ضربت موتور فرزند درویشی مبتلا گشته بود و جمله عرض ان به ملاکمه موتور سوار ریخته بودی بیچاره راننده پیاده شد و از حال موتور سوار پرسیدن گرفت سپس به مشاهدت انچه بر تویوتا برفته بود مشغول گشت حالیا درویشانی چند گرد امدند و چون گزمه امدی با هم سوگند خوردندی که تویوتا دیگر سو برفتی و این بیچاره بینوا را زیر بگرفتی گزمه بگفتی خدایتان نان ببراد که دروغتان نان بریده است و این حکایت از ان اوردم که بدایند جمله مردم با تعصب جانب داری مستمندان کنند و این همیشه راست نیاید

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:

در پیوستن یعنی انجام دادن

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۴:

کم پیش می اید روشنگری رسته بسنده نباشد، اما دنباله چنین است پس از اینکه کور شد به دادگاهی رفتند و دادگاه حکم داد که اگر نادان نبود به نزد پزشک دام نمیرفت و هیچ تاوانی ندارد و به او چیزی پرداخت نشد و ادم دانا به پست و فرومایگان کار بزرگان را نمی دهد مانند حصیر بافان که اگر چه کارشان بافندگی است انها را به کارگاه ابریشم بافی نمیبرند

نازنین در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۴:

سلام لطفا اگر میشه تفسیر این حکایت را کامل کنید.

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - گفتار اندر آفرینش آفتاب:

ویروک هم به همان وزن از ویر به معنی فکر است و به کردی اول فیروک شده است و به عربی سپستر فکر شده

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۵ - گفتار اندر آفرینش آفتاب:

فروغ در اصل پیروک است و ان نور باشد ولی رون هم معنی نور میداده است ولی باشگون شده است pyro یعنی حرارت به لاتین اما مطمئن نیستم همستاک باشند

مجتبی محمدی در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۶:

به نظر می رسد در مصراع اول "می" نخست "باده" و "می" ثانی مربوط به آرد باشد یعنی"می آرد" پس "مردمی" صحیح به نظر نمی رسد،در مرد مصرع دوم باید گفته شود:شمس قیس این بیت را اشتباه خوانده است ،مصرع دوم را "وازاده "خوانده که وزن شعر را مختل می کند،لذا باید به صورت مدرج گونه خوانده شود،یعنی "پدید و آزاده" نه "وازاده" و اختیار شعری هم نیست.اینگونه وزن شعر نیز درست می آید.به نقل از دکتر نوریان.

از جان جانانم در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

سلام ...
این هم مهر محکمی بر دهان تاریک فکران افراطی و متعصب که با عقل فکر نمیکنن ... مولوی از پاکان و مقربان این مذهب سراسر زیباییست ... از عاشقان سفره ی رسول(ص) و مولا (ع) و اهل بیت پاک و مطهر....

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۴ - بقیهٔ عمارت کردن سلیمان علیه‌السلام مسجد اقصی را به تعلیم و وحی خدا جهت حکمتهایی کی او داند و معاونت ملایکه و دیو و پری و آدمی آشکارا:

غول معناهای زیادی دارد به معنی ستورگاه بی تاق وسقف ویا خباک و نیز به معنی گوش وان با لغت فرانسوی گوش هممانندگی فراوان دارد و غولک و یا کولک که همان قلک است که أنبار معنی میدهد ولی اینجا معنی دیگری میدهد ، به لری امروز غول قاچ معنی میدهد مثلا غول خربزه

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۳ - مثل قانع شدن آدمی به دنیا و حرص او در طلب دنیا و غفلت او از دولت روحانیان کی ابنای جنس وی‌اند و نعره‌زنان کی یا لَیْتَ قَوْمي یَعْلَمونَ:

بلقیس یعنی بل به اضافه گیس سرهم یعنی پرگیس و بل به معنی زیاد در بلکم هم دیده میشود بلکم در اصل بلکامه است یعنی زیاده خواه

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

عرش را گروزمان میگفته اند و مان به معنای خانه است و رویهمرفته خانه سرود است ان زیرا انجا پیوسته سرود میخوانند

ن ا ر س ی س در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸:

مصرع آخر به نظرم خوش آ باشه به مفهوم خوش بیا که در مجلس ما هم شراب و کباب و رباب هست

امین کیخا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

ذکر در کتاب نجم الدین کبری یادکرد ترگمان شده است ولی پیشتر انرا مانسرو می گفتند که منثرای هندی و manthra انگلیسی با ان همریشه هستند

علیرضا در ‫۱۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶:

شرزه به معنی خشمگین میباشد و صفتیست در مخصوص حیوان و ددان مانند شیر شرزه و پلنگ شرزه

۱
۴۷۷۴
۴۷۷۵
۴۷۷۶
۴۷۷۷
۴۷۷۸
۵۲۶۹