گنجور

حاشیه‌ها

علیرضا حسین نیا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۱ - از مناجاتها:

با تشکر از سایت خوبتون به عرض میرسونم که بیت پنج تا مونده به آخر درستش این هست:
کشتم از آن ابر پر آوازه کن که به اشتباه به جای کشتم، گوشم تایپ شده

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۸ - قاعده در بیان سیر نزول و مراتب صعود آدمی:

آدم از ژرفا و در این حال سادگی این ابیات به وجد میآید. روحت شاد شیخ!
غضب شد اندر او پیدا و شهوت
وز ایشان خاست بخل و حرص و نخوت
به فعل آمد صفتهای ذمیمه
بتر شد از دد و دیو و بهیمه
تنزل را بود این نقطه اسفل
که شد با نقطهٔ وحدت مقابل

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

در زندگی اجتماعی به هر حال انسان گاهی با گفتار تند و خشونت‏آمیز همراه با توهین از سوی دیگران مواجه می‏شود و ناگزیر خواهد بود تا در برابر آن نوعی عکس العمل نشان دهد.
قرآن برای این گونه موارد هم توصیه‏هایی دارد و به اهل ایمان و پیروان خویش دو روش را متناسب با شرایط مختلف پیشنهاد و توصیه کرده است.
بهترین رویکرد که قرآن آن را توصیه می‏کند آن است که شنونده، نه تنها بزرگوارانه از بی ادبی گوینده در گذرد، بلکه او را با کلمات و عبارات زیبا و خوشایند مورد خطاب قرار دهد ودر حقیقت به مضمون سوره عصر که سفارش به صبر و حق را راه رهایی از خسران بر می‏شمارد، عمل کند.
قرآن در توصیف عباد الرحمن می‏فرماید:
«وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً» (فرقان /63)
«و چون نادانان ایشان را مخاطب سازند، سلیمانه پاسخ دهند.»
بندگان حقیقی خداوند در ارتباطات کلامی میان فردی خویش جانب عقل را رعایت می‏کنند. اینان هنگامی که با افراد نادان برخورد می‏کنند، نه تنها از گفتار بی ادبانه آنان اندوهگین نمی‏شوند بلکه از سر خیرخواهی برای آنان آرزوی سلامتی می‏کنند و بر اساس این دستور قرآنی: «وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» (رعد /22) «و بدی را با نیکی دفع می‏کنند»، گفته زشت آنان را به سخن زیبای خویش پاسخ دهند.»
در آیه دیگری، قرآن به نیکو سخن گفتن حتی در برابر دشمن دستور داده است
«وَلاَ تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلاَ الْسَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (فصلت /34)
«و نیکی و بدی برابر نیست. همواره به شیوه‏ای که نیکوتر است مجادله کن، آنگاه کسی که بین تو و او دشمنی ای بود، گویی دوست مهربان است.»
با دقت در این دستور الهی روشن می‏شود که تأثیر سخن نیکو تا چه اندازه در روابط انسانی نقش حیاتی دارد. آن چنان تأثیری که سبب دگرگونی فرد شنونده و تغییر دیدگاه او نسبت به گوینده می‏گردد.
باحترام

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

به طور کلی ارتباط انسان‏ها با یکدیگر بر اساس دو بینش برقرار می‏گردد: کرامت و اهانت، یعنی یا بر اساس تکریم شخصیت است و یا بر اساس تحقیر شخصیت. از دیدگاه قرآن کریم، ارتباطی سالم است که بر پایه تکریم شخصیت و عزت نفس و احترام متقابل افراد انسانی استوار باشد.
در سوره انعام چنین آمده است:
«وَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ...» (انعام /108)
«و کسانی را که کافران و مشرکان به جای خدا می‏پرستند و مورد ستایش و احترام قرار می‏دهند، دشنام ندهید! زیرا آنان نیز - مقابله به مثل کرده - و از سر دشمنی و نادانی، خدا را دشنام می‏دهند.»
قرآن، باورمندان ساحت ایمان را از آشفته گویی و به کار گرفتن واژه‏های سست و نازیبا پرهیز داده و فرموده است:
«...وَقُولُوا قَوْلاَ سَدِیداً» (احزاب /70)
«و سخنی درست و استوار بگویید.»
«...وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (نساء /5)
«و با آنان به زبان خوش سخن بگویید.»
«وَقُل لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوّاً مُبِیناً» (اسراء /53)
«بگو به بندگانم سخنی را که بهتر است بگویند، چرا که شیطان میان آنان را به هم می‏زند، بی گمان شیطان دشمن آشکار انسان است».
همچنین در آیه‏ای مؤمنان را از مسخره کردن، عیب جویی و صدا زدن دیگران با القاب زشت، باز داشته و می‏فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ یَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْمٍ عَسَی أَن یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَلاَ نِسَاءٌ مِن نِسَاءٍ عَسَی أَن یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَلاَ تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ» (حجرات /11)
«ای مؤمنان نباید که قومی، قوم دیگر را به ریشخند بگیرد، چه بسا اینان از آنان بهتر باشند، و نیز نباید زنانی زنان دیگر را، چه بسا اینان از آنان بهتر باشند، و در میان خویش عیب جویی مکنید، و یکدیگر را به لقب‏های بد مخوانید.»
زمانی که فردی از لحن تمسخرآمیز و یا واژه‏های صریح استهزائی برای تحقیر دیگری استفاده می‏کند، آگاهانه و یا ناآگاهانه زمینه اختلال در ارتباط و آسیب در انتقال پیام را فراهم آورده و هم شخصیت اخلاقی خود را مخدوش کرده است.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

«أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ . تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ . وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَالَهَا مِن قَرَارٍ» (ابراهیم /24-26)
«آیا ندانسته‏ای که خداوند چگونه مثلی زده است، که کلمه پاک همانند درختی پاک است که ریشه‏ای استوار و شاخه‏هایی سر به آسمان دارد به اجازت پروردگارش هماره میوه می‏دهد و خداوند برای مردم این مثلها را می‏زند باشد که پند گیرند و - امّا - کلمه پلید همانند درختی پلید - پر آفت و بد حاصل - است که بر سطح زمین رو شده بی آن که پایدار باشد.»
در این آیه، خداوند از ماندگاری، ریشه داری، استواری و تأثیر سخن پاک و تزلزل و بی ریشگی سخن ناپاک در ارتباطات کلامی سخن به میان آورده است. سخن پاک به درختی ریشه دار و سایه گستر و پر برگ و بار تشبیه شده که همگان از میوه آن بهره می‏گیرند و سخن ناپاک به درختی تشبیه شده که از زمین کنده شده و از هر گونه ثمری بی بهره است.
بهره‏گیری از واژه‏های زشت و نامربوط در ارتباط، نشانگر شخصیت ناسالم گوینده است که یا به عمد این گونه سخن می‏گوید و یا از سر نادانی این گونه سخن می‏راند. عقل سلیم حکم می‏کند که شنونده در حالت نخست، بی درنگ ارتباط خود را با گوینده هتاک قطع کند، چه بسا این آلودگی درونی به وی نیز سرایت کند و او را خشمگین سازد و بر استفاده از واژه‏های زشت جهت مقابله به مثل بر انگیزاند.
خداوند در آیه دیگری، به حضرت موسی‏ علیه السلام و برادرش هارون دستور می‏دهد که به سوی فرعون - پادشاه قدرتمند، سختگیر و مغرور زمان خویش - بروند و او را به بیان و لحنی نرم و بدور از تندی و خشونت، به سوی حق دعوت کنند:
«فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لیِّناً لعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی» (طه /44)
«و با او سخنی نرم بگویید، باشد که پند گیرد یا خشوع و خشیت یابد.»
لحن سخن، در ایجاد ارتباط کلامی میان فردی اهمیت کلیدی دارد. به همین دلیل است که آن فرمانروای خود محور که خود را پروردگار مردم می‏دانست و هیچ سخن مخالفی را برنمی‏تافت، در مقابل سخنان نرم و فروتنانه موسی‏ علیه السلام عکس‏العمل مناسبی نشان داد و نه تنها ارتباط کلامی را با دستور خشن خود قطع نکرد، بلکه به ادامه ارتباط نیز متمایل گشت و به سؤال درباره خدای موسی علیه السلام روی آورد.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

اگر قرار باشد که اینجا فقط اساتید عرفان حرف بزنند که این حاشه باید تفریبا خالی میماند. برادر عزیز من بنده حقیر هم با خیلی حرفها موافق نیستم ولی این دلیل نمیشه که شما اینجا اجازه بدهید که کسی چیزی بگه یا نگه. البته که شما از روی کبر خود نمایی تذکر ندادید و دوست دارید که کسی گمراه نشود. حتما این داستان را شنیدید

دید موسی یک شبانی را براه
کو همی‌گفت ای گزیننده اله
....
عزیز من اگر شما بهتر میدونی بفرما که دیگران هم چیزی بفهمند. برادر عزیزم عرفان بالا تر است یا قرآن؟ چرا شما به دیگران برای نظر دادن در مورد عرفان اعتراض میکنید ولی ادلهای شما را از قرآن میآورید؟ مگر شما قرآن شناس هسید؟ برادر عزیز من و شما در حد خودمان از قرآن استفاده میکنیم و درست هم هست. پس اجازه بده هر کس به اندازه فهم و برداشتش از این اشعار و عرفان استفاده بکنه و نظر بده. تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد. با احترام فراوان!

علی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست:

راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس از سوء القضا حسن القضا
گفته اند این بیت دلالت بر نفی خلفای سه گانه دارد. این وجه با ادامه داستان سازگار نیست زیرا عمر بن خطاب را تائب و مقبول دانسته است:
نه گناه عمّر و قصد رسول
می‌کشیدش تا بدرگاه قبول ...
این جمله از زبان پهلوان باشد یا خود مولوی؛ ظاهراً معنایش این است که نخست قضای بد این بود که آن مرد کافر باشد و با علی علیه السلام بجنگد و بر زمین بخورد؛ سپس قضای خوب این بود که علی علیه السلام از خون او بگذرد و هدایتش کند.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:

بهترین بندگان کسی است که با تقوا، پاک و گمنام باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اَلا اِنَّ خَیرَ عِبادِ اللّه التَّقی النَّقی الخَفی؛ آگاه باشید، به درستی که بهترین بندگان خدا کسی است که با تقوا، پاک و گمنام باشد و بدترین بندگان خدا کسی است که انگشت نما باشد.»

ناباور در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:

همین شراب انگوری یا ......ویا برنجی را اگر دانایی بنوشد چون اندازه نگه میدارد ، مستی شراب او را از مسائل دنیا می رهاند و شکوفه ی عقل می شکفد
که با مست لایعقل تفاوت بسیار دارد
از ابن سیناست
غذای روح بود باده رحیق الحق
که رنگ و بوش کند رنگ و بوی گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین
همای گردد اگر جرعه‌ای بنوشد بق
به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید
به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق
می‌از جهالت جهال شد به شرع حرام
چو مه که از سبب منکران دین شد شق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته به احکام شرع بر احمق
شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد
زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق
حلال بر عقلا و حرام بر جهال
که می‌محک بود وخیرو شر از او مشتق
غلام آن می‌صافم کزو رخ خوبان
به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق
چو بوعلی می‌ناب ار خوری حکیمان
به حق حق که وجودت شود به حق ملحق

علی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

اصل بیت هفتم :=> یک شب خیال چشم تودیدیم به خواب
/زان شب، دگر به چشم ندیدیم خواب را

ناشناس در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:

سلام به همه اساتید گرامی نظرها ومعنی ها عالی بود ممنون

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:

برنج را فراموش کردم؟

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:

پرده نشین عزیز،
پرسشی بی غرض از شما:
آیا این مستی را که نوشته ای تجربهء دست اول و شخصی از آن داری؟
وگر آری چه گونه آن، انگوری، کشمشی، جو، گندم، کاکتوس...؟

ناشناسا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۱:

جناب خراسانی،
امیدواربودم پیش از ناسزا گویی یکبار دیگر نوشته ام را می خواندید به کار گیری این واژگان از سوی کسی که زبان قرآن میداند شایسته نیست. دست کم تفاوت سین و ساد را میدانم.
و شما پیام گرامی بر من منت نهادید.

بی سواد در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

بابک نازنین،
خدمت از بنده است، اینک که از آستانه گذشته اید ، سرتان به درگاه نخورده است و پس و پشت اثری از آثار نیست امری داشته باشید در خدمتم.

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

با پوزش،
مسبب و نه مصبب

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

بیسواد نازنین،
مدتی است که از شما خبری نیست، امید که بر قرار باشید.
باری،
سه خیر بر شما،
اول آنکه "حساب حسابه و کاکا..."، شما هم حساب کتاب و طلب و بدهی را فراموش نفرمایید.
دو آنکه چنین دیدم
"...از سن روانپریشی ام گذشته در آستانه جنون پیری ام"
که چنان نوشتم.
و سوم، نه خیر این حقیر مدتهای مدیدی است که از آستانه گذر کرده و اثری از آثارش را هم در پشت سر نمی بینم.
با این تفاصیل گمان برم که دیگر لازم نباشد در آن حاشیه دیگر هم خدمت برسیم؟

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

شهرام عزیز،
"من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست*
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی"
حافظ
حقیر هم آنچه را در ذهنم نقش بست چند سطر پیشتر بیان کردم که "به گمانم" این غزل سراسر از باده گوید، آمدن دلدار هم پیش پرده و زمینه سازی فضا، و زاهد هم شخصیتی حاشیه ای و نه شخصیت اصلی داستان می باشد.
راستش هم هر چه سناریو و سکانسهای این اپیسود را سعی کردم با بیان شما تطبیق کنم برایم مقدور نشد که نشد، علی الخصوص که بیان نشان از تبحر در هدفگیری، و زاویه بندی، و چرخش و پیچشهای گوناگون دارد...
باری شاید خطا از بنده باشد، شاید هم مصبب جوانی شما؟ و شور و حرارتش (تاکید مکرر بر حرارت)،
دوستی، که خدایش نگاه دارد و در نود و چند سالگی همواره شیرین سخن و بذله گوست، می فرمود که شخص پس از سنی اجاقش سرد می شود و برخی هم اجاقشان بالکل از کار می افتد.
امید که جوانان اجاقشان مانند کوره لوکوموتیو بجوشد و بخروشد و چون خورشید بدرخشد، و به دود و پِت پِت هم نیافتد تا صبح دولتشان بدمد...
* به روایتی: من این دو حرف نوشتم...
سرت شاد

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

حسین گیلانی گرامی،
دوست عزیز
به نظر حقیر یکی از بزرگترین اشتباهاتی که شخص انجام می دهد اینست که بر اساس نادانسته ها برای خود ذهنیتی بسازد و بر خود بیش از هر شخص دیگری جفا کند...
-اگر در باب تمدن مصر و فراعنه به شما بگویم که آگاهی ما شاید یک، دو ، و یا سه در صد از آنچه که بوده می باشد، یقین بدانید که گزافه گویی کرده ام و آن مقدار را هم نمی دانیم.
در زمان موسی پیامبر دو و شاید سه هزار سال از عمر تمدن مصریان سپری شده بود، و از زمان او نیز بیش از سه هزار سال می گذرد؛ چند روایت و حکایت و قصه به کنار، از سنگ نگاره ها و نوشتگان بر پاپیروسها چه مقدار اطلاعات نصیب بشر شده که آن تمدن چند هزار ساله را "بشناسد"؟
باور بفرمایید خیلی کم.
*در باب ادیان بودایی و برهمایی نیز گمان برم مطالعات زیادی ندارید؟
از قضا یکی از احکام هر دو آیین آهیمسا (Āhimsa) نام دارد، به معنای صدمه نزدن، آزار ندادن، نکُشتن موجودات (Non injury) از جمله دیگر انسانها، حیوانات، و یا هر موجود زنده دیگری.
بر مبنای همین حکم نیز پیروان این باورها از صدمه زدن، آزار، کشتن و یا خوردن حیوانات منع شده اند، و اگر چنین کنند به اصطلاح ما گناه کبیره انجام داده اند.
همین "صلح طلبی راستین "نشان از فرهیختکی و کمال در این باورها است، الباقی را هم اگر مطالعه بفرمایید می بینید که در همین راستاست.
حال شما می فرمایید که معلم اینان شیطان بوده !!!
*اتفاقاً یکی از بزرگانی که در زمان لشکرکشیها،خونریزیها، غارت و چپاول سلاطین محمود و مسعود غزنوی به هند رفته و مطالعه و تحقیقات ژرف انجام داد ابوریحان بیرونی است.
ایشان زبان باستانی سانسکریت را فرا گرفت و آنرا به عربی بر گرداند، او در کتاب خود به نام تاریخ مأالهند از باور "دانایان برهمان" به خدای احد و واحد (یکتا) سخن رانده که او را براهمان " Brahman" می خواندند.
-***در مورد تخت جمشید، و نیز گورهای تنی چند از پادشاهان هخامنشی، یا نمی دانید و یا فراموش کردید بیان کنید که نگاره گل نیلوفر را به عنوان نمادی مهم و شاید هم مقدس بر خود دارند، و فقط چند متری آنطرف تر نقوش دیگری که نشاندهنده نبرد تن به تن داریوش و خشایارشا با اهریمن اعظم (انگره مَینیو ) است که نمایانگر ضدیت آنان با اهریمن می باشد.
این به وضوح نمایانگر آن است که گل نیلوفر برای نیاکان ما نمادی مثبت، پاک، و شاید هم مقدس و نورانی بوده و نه اهریمنین، و سندی بر مردودیت نظریه شما.

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

روفیا گرامی،
"tree of Life" را یک جستجوی اینترنتی بکنید و سری به ویکی پیدیا زده پاسخهایی می یابید.

۱
۴۱۷۵
۴۱۷۶
۴۱۷۷
۴۱۷۸
۴۱۷۹
۵۵۴۶