رضا س در ۶ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴:
در بیت پنجم: چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست/ مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی.
احتمال داره با توجه به نوروزی بودن غزل اشاره ای به سنت حاجی فیروز باشه. فیروزه به معنی آبی در مصرع اول میتونه در تضاد با رنگ قرمز لباس حاجی فیروز باشه. همینطور عیش و بهروزی که از اهداف حاجی فیروز است و خلود به معنی جاودانگی که در تضاد با موقت بودن و سالی یکروز بودن حاجی فیروزه. فیروزه و فیروز هم متضاد هستن و تضاد کاملی در دو مصرع دیده میشه.
شاهد در ۶ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:
سلام .
دوستمون از نسخه استاد فروغی گفتن در نسخه مهدی معینیان نیز بجای مغ میخ امده که صحیح تر بنظر میاد .
این بیت نیز به این شکل امده که باز بنظر صحیحتر میاد :
ای خفته که آه سینه ی بیدار نشنوی
عیبش مکن که درد دلی باشد آه را .
از همه مهربانان این سایت مهم و ارزنده تشکر بسیار داریم .
محسن،۲ در ۶ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » ای گلفروش ...:
نوید جان
ای گلفروش ، گل چه فروشی برای سیم
وز گل عزیزتر ، چه ستانی به سیم گل
منظورش این است که : گل را می فروشی و پولی می گیری ، ولی با پولی که در ازای گل گرفتی {سیمِ گل } چه چیزی می خواهی بخری که بهتر از گل باشد
پوریا در ۶ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
با سلام خدمت همه عزیزان دل .
این گنجور کار بی نظیری ه که دوست دارم بابتش از همه کسانی که این کارو کردن تشکر کنم که امثال این عزیزان نگهدارندان دانش بشری هستند . ممنون .
دو مورد هم جسارتا عرض کنم اگر بنظرتون این صحیح بود اصلاح بفرمایید : {از نسخه مهدی معیینیان }
بار خدایا مهیمنی و مدبر وز همه عیبی منزهی و مبرا
.
دوم این بیت :
سعدی از انجا که فهم اوست سخن گفت
ورنه کمالات و وهم، کی رسد آنجا
باز هم از همهی شما صمیمانه سپاسگذارم
نوید در ۶ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » ای گلفروش ...:
منظور از گفتن "از گل عزیز تر چه ستانی به سیم گل "چیه؟
فک کنم درستش این باشه که از گل عزیز تر چه ستانی بجای گل
سعید در ۶ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:
این معما پاسخی دارد و آن پاسخ چیست؟
رضا مزکی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۵ - مثل عرب اذا زنیت فازن بالحرة و اذا سرقت فاسرق الدرة:
بیت اول اشاره است به ضرب المثل عربی « اذا زنیت فاذن بالحرة و اذا سرقت فاسرق الدرة » به معنای « هر گاه خواهی که تباهی به بار آوری با آزادْ زن ،تباهی آور ؛ و هر گاه خواهی که دزدی کنی ، مروارید بدزد»
[ این مثل هر چند به لحاظ ظاهر صورتی پسند ندارد ، لیکن مولانا آن را در تفهیم مقصودی عالی و معنوی به کار گرفته است ؛ در مثنوی این گونه موارد کم نیست. منظور این است که باید همت و سلیقه شخص ، بلند و ظریف باشد و هماره به عالی ترین چیز ها نظر داشته باشد ]
شرح جامع مثنوی کریم زمانی (چاپ اول) ، دفتر اول ، صفحه 728
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱:
با روح و دل کوچک خود جهان را نخواهی شناخت و چون به داشته و دانسته ها راضی و قانع هستی قیاس نتوانی کرد
محسن،۲ در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حدر باش که سر می شکند دیوارش
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بار دیگر مگذر گر گذری بی پدری
یا
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
ما هم از کوچه ی معشوقه ی تو می گذریم
محسن،۲ در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:
هر آن که با رخ منظور ما نظر دارد
به ترک خویش بگوید که خصم عربده جوست
می گوید : هرکس به نگار حافظ نظر دارد بداند که باید دست از جان بشوید که حافظ دشمن اوست و انتقام گیراست
عربده جو = حریف طلب ، ستیزه جو
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:
به جای که داری از کاروکیا میتواند چه باشد
ای خلف هر دو جهان یا درست و درست کار و یا همان که باید هر دو دنیا چه حاصلی این کار و زندگی روزمره، تا خبر نرسیده که به حق بپیوند خود زودتر بشتابیم یا زندگی عادی و تقلید و تکرار را رها کنیم
میثم رییسیان در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۹) حکایت شبلی با ابلیس در عرفات:
سلام، وقت بخیر
همانطور که می دانیم عدم سجده ابلیس بر انسان، علیرغم دستور خداوند، دلیل مورد غضب واقع شدن ابلیس نزد خداوند شده است. در بیت دوازده (چو بی علت شدستم رانده او/ شوم بی علتی هم خوانده او) شیخ از زبان ابلیس میگوید که بی علت از درکاه خدا رانده شدم و بنابراین عجیب نیست بی علت مجددخوانده شوم. برای من این بی علت ذکر شدن توسط شیخ عجیب است. خواستم نظر دوستان را بدونم.
محب در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
با سلام
حافظ..درجای دیگرهم درباره کربلا فرموده
باصبا درچمن لاله سحر میگفتم
این شهیدان کین این همه گلگون کفنان
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:
آنچه انجام میدهم همان است که از او آموختم و آنچه خدا امر کرده انجام خواهم داد
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:
شکر افشانی و پریشانی یعنی هم شادی و هم غم داشته ام از عشق
و چون خداوند در دل آید حقیقت آشکار گردد
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:
بله مولانا گوید که خدا جز درونت نیست و ای صوفی یا کسی که دنبال راه یا روش زندگی وخدا هستی،هرچه هست درون خود تو هست و بیرون از خود جایی بدنبال خدا نگرد
نادر در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵:
بکنی با ضمه خواندن درابن شعر و دوره سعدی جالب نبست به نظر بکنی با مسله مناسب تر است
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:
در جای تو جانی است بجز آن جان یعنی در ررابر یا جای تو خدایی است آن را پیدا کن.
صوفی رونده هم که سالک راه است که میرود بدنبال حق
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:
هم در جای تو جانی است بجو آن جان یعنی خدا درونت است و یا روح خودت و هم در جان تو جانی هست بجو آن جان رایعنی روحت را پیدا کن و یا در جان تو جان نیست بجز آن جان را یعنی جز خدا درونت نیست و در جان تو جان نیست بجو آن جان را یعنی روح نداری یا روحت را نمیبینی ان را بیاب
محمد تدینی در ۶ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳: