گنجور

حاشیه‌گذاری‌های فاطمه یاوری

فاطمه یاوری

تاریخ پیوستن: ۲۸م بهمن ۱۴۰۱

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۱۹۲

ویرایش‌های تأیید شده:

۱


فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:

گفتم ای مسند جم جام جهانبینت کو؟

گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت...(:

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۵:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷:

دل داده ام به یاری شوخی کش نگاری

مرضیه السجایا محموده الخصائل

.

گفتم که کی ببخشی برجان ناتوانم؟

گفت آن زمان که نبود جان در میانه حائل

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:

بر منظر ساقی نظر از شرم نکردم

تا جام شراب آمد و برداشت حجابم

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:

نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار

خودپسندی جان من برهان نادانی بود.

.

گرچه بی سامان نماید کار ما سهلش مبین

کاندر این کشور گدائی رشک سلطانی بود.

.

همت عالی طلب جام مرصع گو مباش

رند را آب عنب یاقوت رمانی بود:)

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی

از ازل تا به ابد فرصت درویشان است(:

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:

میخانه نشینیم نه از باده پرستیست...!

از دل نتوان کرد برون حب وطن را:)

ایهام فوق العاده.

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۸۹:

که هم مست است و هم خنجر به دست است:))))

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

غرق طوفان شده اندیشه ی بارانم نیست:)

_ سعدی هم یجا میگه: غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را؟_

سر سودای سر بی سر و سامانم نیست:)))) 

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

تا به دامان وصالت نرسد دست امید

دست کوته نکند اشک ز دامان ما را..!

.

کرد سودای تو بس بی سر و سامان ما را

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۲۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

دل چو غافل شد ز حق، فرمان پذیر تن شود

می برد هر جا که خواهد اسب، خواب آلوده را...!

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۰:

مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی

محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن:))

 

فاطمه یاوری در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵:

بود دایم چون زبان خامه حرف ما یکی 

گرچه پیش چشم صورت‌بین دو تا بودیم ما.....(:

 

 

۱
۸
۹
۱۰