خدایا دور کن چشم بد از این دولت میمون
وزین شاه مبارک رای ملک آرای روزافزون
شهشرق ارسلان ارغو که هست اندر جهانداری
به بهروزی چو اسکندر به بیروزی چو افریدون
به هر ماهی که نوگردد نصیب او ز هفت اختر
یکی ملک است دیگر سان یکی فتح است دیگرگون
خردمندان دولت را به تاریخ فتوح اندر
شگفتیها زیادت گشت ازین معنی که رفت اکنون
ملک چون سوی مرو آمد سپه را داد دستوری
به قهر و غارتِ گردنکشانِ مفسد و ملعون
سپاه او همه بودند شیران و جهانگیران
ظفر بر تیغشان عاشق هنر بر طبعشان مفتون
زدوده تیغها اندر کف ایشان چو نیلوفر
شده نیلوفر از خون بداندیشان چو آذریون
زمین از عکس خنجرشان شده مانند بیجاده
هوا از رنگ مِطرَدشان شده مانند بوقلمون
غریو و نعرهٔ ایشان به سوی مه شد از ماهی
تبه شد بدسگالان را طلسم و تَنبُل و افسون
یکی شد مرده در بیشه یکی شد کشته در وادی
یکی شد خسته بر بالا یکی شد بسته بر هامون
یکی را باد در حنجر ز تلخی گشت چون حَنظل
یکی را مغز در تارک زسردی گشت چون افیون
یکی را شد به طبع اندر ز فکرت شادمانی غم
یکی را شد به چشم اندر زحیرت روشنایی خون
برفتند از میانشان چندکس آشفته و حیران
بجستند از میانشان چند تن بیچاره و محزون
زهی رای سر شاهان زهی عزم شه ایران
مدار دولت عالی دلیل طالع میمون
دلیران را بهکردار زبونان خسته جان و تن
امیران را به کردار اسیران کرده خوار و دون
اگر لشکرکشد زایدر شه مشرق به ترکستان
خطر جفت ختاگردد بلا جفت بلاساغون
سپاهش در خراسان است و سَهمش بر لب دجله
رکابش در نشابورست و بیمش بر لبِ جیحون
تف تیغ و دم خشمش همیشه بر بد اندیشان
بهسان دعوت موسی است بر هامان و بر قارون
یکی را تیغ او در آب با هامان کند همبر
یکی را خشم او در خاک با قارون کند مقرون
همیشه روزگارِ خسروِ مشرق چنین خواهم
سعادت را شده تاریخ و دولت را شده قانون
خدایش ناصر و رهبر سپهرش بنده و چاکر
حسودش هر زمانکمتر فتوحش هر زمان افزون
ولی در حفظ فرمانش عزیز از طالع فرخ
عدو در بند و زندانش ذلیل از اختر وارون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مدح و ستایش یک پادشاه میپردازد که از او به عنوان "شه شرق" و "ارسلان ارغو" یاد میشود. شاعر خواهان دوری چشم بد و حسادت از این دولت میمون است و بیان میکند که پادشاه به خوبی و کامیابی اسکندر و به پیروزی افریدون دست یافته است.
سپس، شاعر به فتح و پیروزیهای پادشاه در میادین نبرد اشاره میکند و به شجاعت و دلیرانی که در سپاه او هستند، افتخار میکند. او تصاویر زیبا و شاعرانهای از پیروزیها و شکست دشمنان ترسیم میکند، به طوری که زمین و هوا تحت تأثیر قدرت و اقتدار سپاه پادشاه قرار گرفته است.
شاعر در ادامه به قدرت و استقامت پادشاه اشاره کرده و از وی به عنوان یک رهبری حقطلب یاد میکند که دشمنان خود را ذلیل و ناامید ساخته است. او از امیدوار بودن به آینده و پیروزیهای بیشتر در دوران سلطنت این پادشاه سخن میگوید و در نهایت خواستار ادامه موفقیتهای او برای همیشه است.
هوش مصنوعی: خدایا، چشمهای حسد و بدخواهی را از این دولت خوشیمن و با شکوه دور کن، و برکت و موفقیتهای روزافزون را برای این شاه بزرگ و پادشاهی بختیار و نیکو کار حفظ فرما.
هوش مصنوعی: آرتور ارسلان، که در دنیا فرمانروایی میکند، مانند اسکندر در خوشبختی و مانند افریدون در پیروزی است.
هوش مصنوعی: هر بار که ماه جدیدی آغاز میشود، شانس آن فرد از میان هفت سیاره یکی به عنوان دولتی نو یا بخشی دیگر از زندگیاش پدیدار میشود و همچنین یک پیروزی تازهای در انتظار او است.
هوش مصنوعی: افراد خردمند از موفقیتها و پیروزیهای گذشته شگفتزده میشوند و این احساس در آنها بیشتر میشود زیرا که این پیروزیها دیگر متعلق به گذشته هستند و اکنون به یادآوری میآیند.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه به مرو آمد، فرمانی صادر کرد تا به طور قهرآمیز به غارت و نابودی کسانی که گردنکش و مفسد بودند، بپردازند.
هوش مصنوعی: تمامی سربازان او مانند شیران دلیر و پیروزمند بودند. مهارت و هنر بر شمشیرهایشان جلوهگر و بر روحشان تاثیر داشت.
هوش مصنوعی: تیغها در دستان آنها به مانند نیلوفر پاک شده است، و نیلوفر از خون بداندیشان، همانند آذریون، پدید آمده است.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر زخمهای خنجر دشمنان به شدت آسیب دیده و حالتی بیراه و آشفته پیدا کرده است، مثل اینکه آسمان به دلیل تغییر رنگ به حالت ناهنجار و غیرعادی درآمده، همچون بوقلمون که به خاطر تغییر رنگش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: صدای بلند و نعرههای آنها به سمت ماه رفت و بهواسطهٔ آن، طلسم و جادوگری بدخواهان از بین رفت.
هوش مصنوعی: شخصی در جنگل مرده است، دیگری در بیابان کشته شده، یکی دیگر خسته و ناتوان در قلهای نشسته و فردی هم به دروازهای بسته شده در کنار دریا.
هوش مصنوعی: یکی به سبب تلخی، گلویش به باد درآمد، مثل میوهی تلخی که حنظل نام دارد. دیگری به خاطر سردی، مغز سرش دچار مشکل شد، مانند اثرات سردی افیون.
هوش مصنوعی: یک نفر از دیدن شادی و خوشحالی درونش احساس خوشبختی میکند، اما دیگری به خاطر حیرت و تعجبی که دارد، از دیدن واقعیت دچار غم و اندوه میشود.
هوش مصنوعی: چند نفر از آنها گیج و سردرگم رفتند و تعدادی نیز به شدت ناراحت و بیچاره از بینشان دور شدند.
هوش مصنوعی: ایده و فکر والای پادشاهان، و اراده و عزم پادشاه ایران، که برتری و عظمت حکومت را نشان میدهد، به وسیلهٔ شانس و بخت خوب تحت حمایت قرار دارد.
هوش مصنوعی: بزرگان و دلیران با رفتار و کردار ضعیفان خسته میشوند، و جان و تن امیران بهگونهای است که مانند اسیران کوچک و بیپشتوانه جلوه میکنند.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهش از جانب مشرق به ترکستان لشکرکشی کند، خطر بزرگی در انتظار خواهد بود که مصیبتهای زیادی به وجود خواهد آورد.
هوش مصنوعی: سپاه او در خراسان مستقر است و سهم او در کنار دجله قرار دارد. همچنین زین او در نشابور است و او از خطر در کنار جیحون میترسد.
هوش مصنوعی: تیغ و دمی که خشم او دارد، مانند دعوت موسی به هامان و قارون، همواره بر بد اندیشان فرود میآید.
هوش مصنوعی: یکی با شمشیرش در آب به هامان ضربه میزند و دیگری با خشمش در خاک قرین با قارون میشود.
هوش مصنوعی: من همیشه آرزو دارم که روزگار خسرو مشرق همین گونه باشد، که سعادت و خوشبختی به تاریخ و قوانین تعلق داشته باشد.
هوش مصنوعی: خدای او حمایتکننده و راهنمای اوست و او خود بنده و خدمتگزار کسانی است که حسود او هستند. هر زمان موفقیتهای او کمتر میشود، بر افتخاراتش افزوده میشود.
هوش مصنوعی: در حالی که او به خوبی از فرمانش محافظت میکند، دشمنش که خوش شانس است در بند و زندانی است و از ستارههای بداقبالی رنج میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه روز است آنکه هست او را شب تاریک پیرامون
سپهر از بوی او مشگین زمین از رنگ او گلگون
مگر ترسید رخسارش ز زلف مار کردارش
که گرد خویشتن عمدا نوشت از غالیه افسون
دو آذرگون شدند از خون مرا دو چشم از هجرش
[...]
یکی جادوست صورتگر دلیل گنبد گردون
که اندر جادویی دارد نهفته گوهر مخزون
ازو در ملک آفاق است گوهرهای پر قیمت
وز او در دین اسلام است صورتهای گوناگون
هنر را صنع او برهان خرد را حکم او حجت
[...]
ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون
ز سنت کرده دل خالی ز بدعت کرده سر مشحون
هوا همواره شیطانی شده بر نفس تو سلطان
تنت را جهل پیرایه دلت را کفر پیرامون
اگر در اعتقاد من به شکی تا به نظم آرم
[...]
بهشتی نقد شد حاصل سپهری تازه گشت افزون
از این خوش مرکز معمور و عالی منظر میمون
خجسته کعبه دولت مبارک خطه عشرت
به برجیس آن یکی مختص به زهره این دگر مقرون
اگر جنت نهی نامش نه مدحی باشدش در خور
[...]
چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون
خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون
نباشد مرغ خودبین را به باغ بیخودان پروا
نشد مجنون آن لیلی به جز لیلی صد مجنون
هزاران مجلس است آن سو و این مجلس از آن سوتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.