چه روز است آنکه هست او را شب تاریک پیرامون
سپهر از بوی او مشگین زمین از رنگ او گلگون
مگر ترسید رخسارش ز زلف مار کردارش
که گرد خویشتن عمدا نوشت از غالیه افسون
دو آذرگون شدند از خون مرا دو چشم از هجرش
عجب دارم که چون روید تف آذر ز آذرگون
ایا قد تو چون سروی ز دیبا گرد او آذین
ایا روی تو چون ماهی ز عنبر گرد او برهون
چو از غم جان من پیچد چرا شد زلف تو لرزان
تو خون عاشقان ریزی چرا شد چشم من پرخون
مرا ناید ملامت زانکه با عشقت بپیوستم
که گر مفتی ترا بیند بعشق اندر شود مفتون
ز بهر آنکه طبع تو چو بوقلمون همی گردد
رخم هر ساعتی رنگی پدید آرد چو بوقلمون
ز ابر هجر بیرون آی ای ماه زمین کامد
ز ابر کاهش اندر باز ماه آسمان بیرون
بسان طبع دلگیران و یا چون ابروی پیران
چو گردد محفلی ویران فراز آری تو زرین نون
ز گردون حور عین گفتی همی بیند سوی مردم
کنار گوشواران حور پیدا گشته بر گردون
و یا اندر مه نیسان ببستان در بنفشه ستان
بیکفنده است زرین نعل اسب شاه روز افزون
ابوالفضل آنکه شر و خیر هست از مهر و کین او
کزان قارون شود مفلس وز این مفلس شود قارون
گهر بخشی کجا هامون بود با کف او دریا
جهانگیری کجا دریا بود با تیغ او هامون
بود با خشم او دوزخ چو خلد عدن با دوزخ
بود با دست او جیحون چو دشت خشک با جیحون
چو اسکندر همی گیرد جهان بی گنج اسکندر
چو افریدون همی بندد عدو بی خیل افریدون
نه زو هرگز بدی خیزد نه از بدخواه او نیکی
چو زیتون بر نیارد خار و نارد خار بر زیتون
نه چون رویش بصدر اندر سهیل و زهره و پروین
نه چون کفش به بزم اندر فرات و دجله و جیحون
خداوندا چنین آمد نهاد و رسم گیتی را
که با نیکان نباشد نیک و با دونان نباشد دون
بدانش نام کردستند گردون را خردمندان
که گردانست سال و مه بکام دون بگاه ایدون
بدان خواهد کنون گشتن که خصمان را بدست تو
گروهی را کند بی جان گروهی را کند مسجون
الا تا نار در کانون بود چون لاله در نیسان
الا تا لاله در نیسان بود چون نار در کانون
ثناگویانت را چون لاله بادا نار پیرامن
جفاجویانت را چون نار بادا لاله پیرامون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و شاعر در آن از شب و تاریکی، و همچنین از رنگ و عطر معشوق صحبت میکند. او به تفاوتهای زیبایی و غم عشق اشاره میکند و عشقش را با نزدیکی و دوری توصیف مینماید. شاعر همچنین به الصفاتی از طبیعت مثل سرو و ماه و همچنین به قیاسی بین عشق و تنهایی میپردازد. در نهایت، تمثیلی از قدرت و ضعف انسانها را به تصویر میکشد و بر این نکته تأکید دارد که سرنوشت و زمان بر اساس قواعدی پیش میرود که از دست بشر خارج است. عشق، زیبایی و قالبهای انسانی در این شعر به خوبی جلوهگر شده است.
هوش مصنوعی: چه روزی است آن روزی که او در آن حضور دارد، چون شب تاریک بر گرداگرد آسمان، زمین از عطر او خوشبوی است و به رنگ او، گلها سرخ و زیبا میشوند.
هوش مصنوعی: آیا چهرهاش از زلفهای زیبا و مکارش میترسد که به عمد گرد خود را از عطر جادوئی نوشته است؟
هوش مصنوعی: دو چشم من از اشکهای خونین به رنگ آتش درآمدهاند. از دوری معشوق شگفتزدهام که چگونه آتش به رنگ آتش در میآید.
هوش مصنوعی: آیا قامت تو مانند درخت سرو است که با پارچهای زیبا آراسته شده؟ آیا چهرهات همانند ماه است که دور آن را با خوشبویی عطرعنبر احاطه کردهاند؟
هوش مصنوعی: زمانی که غم، جان من را به تنگی میکشد، چرا موهای تو به لرزه درآمده است؟ و چرا اشکهای عاشقان را به زمین میریزید؟ چشمان من نیز از غم، پر از خون شده است.
هوش مصنوعی: من هیچ ملامتی از کسی نمیپذیرم چون که با عشق تو پیوستهام؛ زیرا اگر کسی تو را ببیند، به عشق تو گرفتار خواهد شد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه روحیات تو مانند بوقلمون هر لحظه تغییر میکند، چهرهی من هر ساعتی رنگ و حالت تازهای به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: ای ماه زمین، از ابر جدایی بیرون بیا. خوشبختی و نور به سوی تو میآید، زمانی که ماه آسمان از پشت ابرها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: چنانکه حال کسانی که دلی غمگین دارند و یا مانند ابروی زنان سالخورده، وقتی که فضایی خراب و ویران شود، تو از آن بالاتر و بهتر ظاهر میگردی.
هوش مصنوعی: از آسمان، حورهای زیبا به مردم نگاه میکنند، همچون گوشوارههایی که در اطراف خود دارند و در فضا نمایان شدهاند.
هوش مصنوعی: در باغی که پر از گلهای بنفشه است، در ماه نیسان، نعل طلایی اسب شاه در حال افزایش است و زیبایی خاصی به فضا میبخشد.
هوش مصنوعی: ابوالفضل کسی است که میتواند از مهربانی و محبت خود، خیر و نیکی به دیگران برساند و اثر مثبت بگذارد. در عوض، اگر کسی به خاطر کینهورزی و دشمنی به دیگران آسیب بزند، ممکن است خود را به ورطه فقر و بیچیزی بیاندازد. در واقع، خوبی و بدی انسانها میتواند زندگی آنها را تحت تأثیر قرار دهد و از این طریق امکان دارد که ثروتمندترین افراد نیز به ورشکستگی برسند.
هوش مصنوعی: در این شعر به زیبایی و عظمت دو نوع پهنه آبی اشاره شده است. "هامون" به نوعی دریاچه یا آبگیر اشاره دارد و "دریا" به آبهای وسیع و عمیق. شاعر از طریق مقایسه، به ارزش و بزرگی این دو اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه هر یک از آنها در مکان و زمان خاص خود تأثیرگذار و مهم هستند. در نهایت با استعارهای لطیف به قدرت و خاصیتهای منحصر بهفرد هر یک از این آبها توجه میکند.
هوش مصنوعی: در هنگام خشم او، جهنم به نشانهای از باغ Eden تبدیل میشود، و زمانی که او بخواهد، رود جیحون به دشت خشک شباهت پیدا میکند.
هوش مصنوعی: مثل اسکندر که دنیا را بدون ثروت و گنج به دست میآورد، افریدون نیز میتواند دشمنان را بدون نیاز به سپاه و نیروی زیاد، به زانو درآورد.
هوش مصنوعی: هرگز از او بدی برنمیخیزد و از دشمنانش نیکی به وجود نمیآید. همانطور که زیتون نمیتواند خاری یا ناردی بیافریند، خار نیز نمیتواند زیتون به بار بیاورد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیباییهای یک چهره میپردازد. شخص گوینده میگوید که چهره آن محبوب نه تنها درخشش و زیبایی ستارهها و سیارات را دارد، بلکه از چشمنوازترین مناظر و دریاها هم فراتر است. به عبارتی، زیبایی او با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست و از تمام زیباییهای طبیعی و فضایی هم برتر است.
هوش مصنوعی: خداوند اینگونه جهان را آفرید که هیچگاه نیکان نتوانند با خوبی زندگی کنند و افراد پست و بیارزش نیز نمیتوانند به ضایع کردن و پایین آوردن دیگران بپردازند.
هوش مصنوعی: خردمندان به دوری که زمان را به گردشی همیشگی شبیه میکنند، نام "گردون" را دادهاند، زیرا سال و ماه تحت فرمان آن به حرکت در میآیند و در زمان خاصی به وقوع میپیوندند.
هوش مصنوعی: بدان که اکنون وقت آن است که دشمنان را به دست تو جمع کنند؛ عدهای را از زندگی بیندازد و عدهای را زندانی کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آتش در کانون وجود دارد، مانند لالهای که در فصل بهار شکوفا میشود، و تا زمانی که لاله در بهار وجود دارد، آتش نیز در کانون خواهد بود.
هوش مصنوعی: به امید اینکه ستایشکنندگان تو مانند لالههای زیبا باشند و در اطراف تو همیشه خوشبو و دلنشین حاضر باشند، و کسانی که به تو محبت دارند مانند آتش در اطراف تو باشند و عشق و گرمی را فراهم کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مه نیسان شبیخون کرد گوئی بر مه کانون
که گردون گشت از او پرگرد و هامون گشت از او پرخون
اگر خواهی نشان خون نگه کن لاله در صحرا
اگر خواهی نشان گرد بنگر ابر بر گردون
ز اشک ابر نیسانی بدیبا شاخ شد معلم
[...]
خدایا دور کن چشم بد از این دولت میمون
وزین شاه مبارک رای ملک آرای روزافزون
شهشرق ارسلان ارغو که هست اندر جهانداری
به بهروزی چو اسکندر به بیروزی چو افریدون
به هر ماهی که نوگردد نصیب او ز هفت اختر
[...]
ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون
ز سنت کرده دل خالی ز بدعت کرده سر مشحون
هوا همواره شیطانی شده بر نفس تو سلطان
تنت را جهل پیرایه دلت را کفر پیرامون
اگر در اعتقاد من به شکی تا به نظم آرم
[...]
بهشتی نقد شد حاصل سپهری تازه گشت افزون
از این خوش مرکز معمور و عالی منظر میمون
خجسته کعبه دولت مبارک خطه عشرت
به برجیس آن یکی مختص به زهره این دگر مقرون
اگر جنت نهی نامش نه مدحی باشدش در خور
[...]
چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون
خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون
نباشد مرغ خودبین را به باغ بیخودان پروا
نشد مجنون آن لیلی به جز لیلی صد مجنون
هزاران مجلس است آن سو و این مجلس از آن سوتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.