دلکم برد به شیرین سخنک هندوکی
کژ زبانک بتکی راست قدک مه روکی
زین لطیفک بتکی گردنک افراشتکی
نازکک ساقکی آکنده بر او بازوکی
لبکانش به صفا راست چو بیجادککی
زلفانش به صفت کژرو چون جادوکی
ناوک افکن مژه تیغ زنک نرگسکی
تیر بالا قدکی همچو کمان ابروکی
با همه خوبیک از غایت بی شرمگیش
من به دورم ز چنان سرکشکی بدخوکی
برکش پهن و بر او گرد دو نارک رسته
کرده سرپوشک نازک زتنک بر غوکی
از زبان کژکش راست شود کارک من
گر سوی راستی آید ز کژی پهلوکی
یادلک باز دهد یا بدهد کامک دل
نگسلم پی ز پیش تا نکند زین دو یکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاعر مفلق منم، خوان معانی مراست
ریزه خور خوان من عنصری و رودکی
زنده چو نفس حکیم نام من از تازگی
گشته چو مال کریم حرص من از اندکی
قالت من نیمروز، حالت من نیمشب
[...]
نیست مرا در نظر در دو جهان جز یکی
هست یقینم یکی نیست در آن یک شکی
وهم خیال دوئی نقش کند بر ضمیر
ظن غلط می بری نیست شکی در یکی
در دو جهان یک وجود آینه اش صدهزار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.