دلکم برد به شیرین سخنک هندوکی
کژ زبانک بتکی راست قدک مه روکی
زین لطیفک بتکی گردنک افراشتکی
نازکک ساقکی آکنده بر او بازوکی
لبکانش به صفا راست چو بیجادککی
زلفکانش به صفت کژرو چون جادوکی
ناوک افکن مژکی تیغ زنک نرگسکی
تیر بالا قدکی همچو کمان ابروکی
با همه خوبیک از غایت بیشرمگیش
من به دورم ز چنان سرکشکی بدخوکی
بَرَکش پهن و بر او گرد دو نارک رسته
کرده سرپوشک نازک ز تنک بر غوکی
از زبان کژکش راست شود کارک من
گر سوی راستی آید ز کژی پهلوکی
یا دلک باز دهد یا بدهد کامک دل
نگسلم پی ز پیش تا نکند زین دو یکی