زان پیشتر که تیغ کشد آفتاب صبح
رطلی به گردش آر گرانتر ز خواب صبح
فرصت غنیمت است، به دست دعا بشوی
داغ سیه گلیمی خود را به آب صبح
سر عشر این کلام مبین است آفتاب
زنهار بر مدار نظر از کتاب صبح
از باغ صبح خنده خشکی شنیده ای
چون شیشه غافلی ز شمیم گلاب صبح
بر عیش دل مبند که کم عمری نشاط
روشن بود ز خنده پا در رکاب صبح
آسوده است عاشق صادق ز بیم حشر
پاک است از غبار خیانت حساب صبح
صافی رسیده است به جایی که می کند
مهر از بیاض سینه من انتخاب صبح
از بوی گل اگر چه سبکروح تر شدم
در چشم روزگار گرانم چو خواب صبح
صائب سری برآر و تماشای فیض کن
سگ نیستی، چه مرده ای از بهر خواب صبح؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیباییهای صبح و تأثیر آنها بر روح و زندگی اشاره میکند. او ابتدا از طلوع آفتاب و فرصتهایی که در آغاز روز برای دعا و غنیمت شمردن لحظات زندگی وجود دارد، سخن میگوید. سپس به اهمیت هوشیاری و دوری از غفلت در زندگی اشاره میکند و به یادآوری میرساند که زمان شادی و نشاط کوتاه است. او بر این نکته تأکید میکند که عشق حقیقی از ترس و خیانت پاک است و در نهایت، از خواننده میخواهد که از خواب و بیتحرکی خود بیرون بیاید و به فیض و جاذبههای زندگی توجه کند. به طور کلی، شعر دعوتی است به زنده بودن در لحظات زندگی و بهرهبردن از زیباییهای روز.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه خورشید صبح تیغ برآرد و روز را آغاز کند، بهتر است خود را از خواب سنگین بیدار کنی و به فعالیت بپردازی.
هوش مصنوعی: فرصت را غنیمت بشمار، دعا کن که بتوانی لکههای غم و اندوه خود را با آب صبح پاک کنی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حقیقت و اصل این سخن همانند خورشید درخشان و روشن است. از نگاه و توجه به آن غافل نشوید و همواره آن را مد نظر داشته باشید. این حقیقت در کتاب صبح، که نماد روشنی و آغاز جدید است، به وضوح بیان شده است.
هوش مصنوعی: از باغ صبح، خشکی و خندهای به گوشت رسیده است، اما تو چون شیشهای غافل از عطر گلاب صبح هستی.
هوش مصنوعی: از لذتبردن و شادی دل غافل نشوید، زیرا عمر کوتاه است و نشاط و شادی، مثل طلوع صبح، زودگذر است و باید از آن بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی از نگرانی و حساب عواقب روز قیامت راحت است و دلش از آلودگیهای خیانت پاک و تمیز است.
هوش مصنوعی: عشق و خلوص به نقطهای رسیدهاند که میتوانند از سپیدی دل من طراوت صبحگاه را به خود بگیرند.
هوش مصنوعی: اگرچه بوی گل باعث سبکروحی من شده، اما در نظر روزگار همچنان سنگین و کمجانم مانند خواب صبح.
هوش مصنوعی: سر خود را بالا بیاور و از نعمتها بهرهمند شو. تو انسان هستی، پس چرا مانند موجودات بیجان، در خواب صبحگاهی به سر میبری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از نظاره ی تو خجل آفتاب صبح
لعلت بخنده ی نمکین برده آب صبح
تابان ز جیب پیرهنت سینه ی چو سیم
چون روشنی روز سفید از نقاب صبح
ما را چو شمع با تو نشانند رو برو
[...]
یک لحظه سر برآر مه من ز خواب صبح
لعل لبی به خنده گشا در جواب صبح
سر بر ندارد از سر بالین دگر ز شوق
یک شب چو آفتاب گر ایی به خواب صبح
چون تیغ نازِ جلوه دهی در کف نگاه
[...]
انجم چو تکمه ریخت ز بند نقاب صبح
چندین خمار رنگ شکست از شراب صبح
از زخم ما و لمعهٔ تیغ تو دیدنیست
خمیازه کاری لب مخمور و آب صبح
غیر، ازخیال تیغ تو گردن به جیب دوخت
[...]
ز آن پیشتر، که چرخ گشاید کتاب صبح
برخیز و باش منتظر فتح باب صبح
تا چون نسیم خرم و مشگین نفس شوی
زنهار پای سعی مکش از جناب صبح
در بامداد دیده ی مرغی بخواب نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.