گنجور

 
نسیمی

ای که بردی تو به خوبی گرو از حور بهشت

مصحف روی تو را خامه تقدیر نوشت

آیتی از ورق حسن تو هر کس که بخواند

سر توحید عیان گشتش و تقلید بهشت

در ازل حق به چهل صبح به مهرت ای جان

گل ما را همه در مهر و محبت بسرشت

اهل تحقیق چو در صنع خدا می نگرند

هرچه بینند به نظرشان همه خوب است نه زشت

ساقیا فصل بهار است و گل و لاله خوش است

با حریفان غزلخوان و کنار و لب کشت

ما و جام می و رندی و خرابات مغان

صوفی و صومعه و زهد و ریا و سر و خشت

به امید لب شیرین تو ما را شده است

خاک درگاه تو، ای خسرو خوبان به کنشت (؟)

صوفی و مسجد و سالوسی و تزویر و ریا

کعبه روی تو ای ماه نسیمی و کنشت

 
 
 
خواجوی کرمانی

منزل ار یار قرین است چه دوزخ چه بهشت

سجده‌گه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت

جای آسایش مشتاق چه هامون و چه کوه

رهزن خاطر عشّاق چه زیبا و چه زشت

عشقبازی نه به بازی‌ست که دانندهٔ غیب

[...]

حافظ

آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه

که در این مزرعه جز دانهٔ خیرات نکشت

ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف

که به گلشن شد و این گلخن پر دود بهشت

آنکه میلش سوی حق‌بینی و حق‌گویی بود

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حافظ
صوفی محمد هروی

عیب رندان مکن این زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
نظام قاری

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت

که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت

عیب قطنی مکن ای اطلس پاکیزه سرشت

تار او چونکه بپود تونخواهند نبشت

تو اگر توت نسب داری و او گر پنبه

[...]

امیرعلیشیر نوایی

دم نقد است مرا کوی مغان باغ بهشت

می کوثر به کف مغبچه حور سرشت

لوح رخسار تو آمد سبقم روز ازل

کلک قدرت چو سواد خط سبز تو نوشت

باده ده زانکه ز هر خانه سوی حق راهست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرعلیشیر نوایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه