گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ

به فر دولت گیتی فروز شاه شجاع

که با کسم نبود بهر مال و جاه نزاع

بیار می که چه خورشید مشغل افروزد

رسد به کلبه درویش نیز فیض شعاع

صراحتی و حریفی خوشم زدنیا بس

که غیر از این همه اسباب تفرقست و صداع

برو ادیب به جامی بدل کن این شفقت

که من غلام مطیعم نه پادشاه مطاع

ز مسجدم به خرابات می‌فرستد عشق

حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع

هنر نمی خرد ایام غیر از اینم نیست

کجا روم به تجارت بدین کساد متاع

ز زهد حافظ و طامات او ملول شدم

بساز رود و غزل خوان که می روم به سماع