ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامنِ کفن نکشم زیرِ پایِ خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
محرابِ ابرویت بنما تا سحرگهی
دستِ دعا برآرم و در گردن آرمت
گر بایدم شدن سویِ هاروتِ بابلی
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
خواهم که پیش میرمت ای بیوفا طبیب
بیمار باز پرس که در انتظارمت
صد جوی آب بستهام از دیده بر کنار
بر بویِ تخمِ مِهر که در دل بکارمت
خونم بریخت وز غمِ عشقم خلاص داد
مِنّت پذیرِ غمزهٔ خنجر گذارمت
میگریم و مرادم از این سیلِ اشکبار
تخمِ محبّت است که در دل بکارمت
بارم ده از کرم سویِ خود تا به سوزِ دل
در پای دمبهدم گهر از دیده بارمت
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضعِ توست
فِیالجمله میکنی و فرو میگذارمت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حافظ به بیان عشق و دلتنگی او نسبت به معشوق میپردازد. شاعر خود را در غم دوری معشوق میبیند و تأکید میکند که تا زمانی که او را از یاد نبرد، عشقش را فراموش نخواهد کرد. او آرزو میکند که معشوق را ببیند و از درگاه او دعا کند. شاعر همچنین از اشکها و غمهای خود میگوید و میخواهد محبتش در دل معشوق نهال زده شود. در نهایت، به اشاره به مهمانی و رندی، او عشق و زیبایی را مرکز توجه خود قرار میدهد.
هوش مصنوعی: ای کسی که از نظر دور هستی، تو را به خدا میسپارم؛ جانم به خاطر دوریات سوخته و در دل، تو را دوست دارم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که من دامنِ کفن را زیر پای خود نگذارم، هرگز فکر نکن که از دست تو دست میکشم یا از تو جدا میشوم.
هوش مصنوعی: سایهی ابروی تو را نشان بده تا در دل شب به درگاه دعا دست بلند کنم و آن را به گردن تو بزنم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به سوی هاروت بابلی بروم، باید صد نوع جادوگری کنم تا تو را به دست آورم.
هوش مصنوعی: من میخواهم که ای بیوفا، پزشک من، برایم بیایی و احوالی از من بپرسی که در انتظار تو هستم.
هوش مصنوعی: من از چشمانم مانند صد جوی آب، اشکریزانم، تا تو را که در دل کاشتهام، به یاد بگارم و به خاطر بوی محبتت، بیافریدگارم.
هوش مصنوعی: از عشق و غم، قلبم به شدت رنجکشیده و به حالت درد از شور و شوق به سر میبرم. به خاطر این حال و روز، برای تو که با نگاههای فریبندهات مرا تحت تأثیر قرار دادهای، از تو خواهش میکنم که کمکی کنی و به زندگیام پایان دادی.
هوش مصنوعی: از شدت احساس، اشک میریزم و هدفم از این بارش اشک، کاشتن دانهای از عشق در دل توست.
هوش مصنوعی: به من لطف کن و از محبت خودت به من نگاه کن، تا بتوانم در هر لحظه از دل سوزانم، اشکهای گرانبهایی به زمین بریزم.
هوش مصنوعی: حافظ میگوید که تو به طور کلی اهل مشروب، معشوق و بیخیالی نیستی، اما در برخی مواقع این کارها را انجام میدهی و من این موضوع را نادیده میگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رفتی اگرچه از بر من کی گذارمت
تا بازت آورد به خدا میسپارمت
کارم چو از ازل به تو افتاده تا ابد
گر صد رهم گذاری و من کی گذارمت
دامان تست و دست من ار افکنی سرم
[...]
ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت
وین هم قبول کن که به جان دوست دارمت
تاراج عافیت نبود کار دوستان
وبن هم ز دوستی است که دشمن شمارمت
صد ره شکسته ای دلم از جور، هیچ گاه
[...]
ای گل دگر ز دست کجا می گذارمت
نتوان فریب داد مرا، خوب دارمت
از تو ندیده ام به جهان بی وفاتری
باور مکن گر اهل وفا میشمارمت
در روزگار نیست مرا چون تو دشمنی
[...]
گیرم بعجز دامنت و جان سپارمت
شاید که گامی از پی نعش خود آرمت
گر کشته رشکم، امشب از آن کو نمی روم
کز دل نیایدم برقیبان گذارمت
هر حرف گفتمت، ز رقیبان شنفتم آه؛
[...]
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.