گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حافظ

مخمور جام عشقم، ساقی بده شرابی

پُر کن قدح که بی مِی، مجلس ندارد آبی

وصف رخ چو ماهش، در پرده راست نآید

مطرب بزن نوایی، ساقی بده شرابی

شد حلقه، قامت من، تا بعد از این رقیبت

زین در دگر نراند، ما را به هیچ بابی

در انتظار رویت، ما و امیدواری

در عشوهٔ وصالت، ما و خیال و خوابی

مخمور آن دو چشمم، آیا کجاست جامی؟

بیمار آن دو لعلم، آخر کم از جوابی

حافظ چه می‌نهی دل، تو در خیال خوبان

کی تشنه سیر گردد، از لمعهٔ سرابی؟

 
 
 
غزل شمارهٔ ۴۳۲ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۴۳۲ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۴۳۲ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

خاقانی

بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی

دریاب کار عشرت گر مرد کار آبی

زان پیش کز دو رنگی عالم خراب گردد

ساقی برات ما ران بر عالم خرابی

گفتی من آفتابم بر رخنه بیش تابم

[...]

عطار

ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی

هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی

در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی

در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی

بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

رویی، چگونه رویی؟ رویی چو آفتاب

زلفی، چگونه زلفی؟ هر حلقه یی و تابی

هر پرتوی ز رویت، در چشم عقل نوری

هر حلقه یی ز زلفت، در حلق جان طنابی

گر عکس عارض تو، بر صحن عالم افتد

[...]

مولانا

بوی کباب داری تو نیز دل کبابی

در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی

زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی

خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی

ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن

[...]

حکیم نزاری

ای صورت خیالت در پیش من شرابی

وی پرتو جمالت در چشمم آفتابی

از چشم پرخمارت در مغزِ من بخاری

وز زلفِ تاب‌دارت در جانم اضطرابی

شب‌های تا به روزم از دیده رفته سیلی

[...]