ای روی ماهمنظر تو نوبهار حُسن
خال و خط تو مرکز حُسن و مدار حُسن
در چشم پرخمار تو پنهان فسون سِحر
در زلف بیقرار تو پیدا قرار حُسن
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
سروی نخاست چون قَدَت از جویبار حُسن
خرّم شد از ملاحت تو عهد دلبری
فرّخ شد از لطافت تو روزگار حُسن
از دام زلف و دانهٔ خال تو در جهان
یک مرغِ دل نماند نگشته شکار حُسن
دائم به لطفِ دایهٔ طبع از میانِ جان
میپرورَد به ناز، تو را در کنار حُسن
گِرد لبَت بنفشه از آن تازه و تر است
کآب حیات میخورَد از جویبار حُسن
حافظ طمع برید که بیند نظیر تو
دیّار نیست جز رُخَت اندر دیار حُسن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای عشق پروریده تو را درکنارِ حسن
وی رسته سر و قدِّ تو بر جویبارِ حسن
ملکِ جمال بر تو مقرّر شود به حکم
گرپایْ مردِ لطف کنی دستْیارِ حسن
هم عاقبت وصال میّسر شود که شد
[...]
ای روی دلربای تو باغ و بهار حسن
وی خط مشکبار تو نقش و نگار حسن
در باغ حسن تا گل خود روی تو شکفت
از دل برون نمیرودم خار خار حسن
در کارگاه صنع که تعیین کارها
[...]
دلهای صیقلی بود آیینه دار حسن
آیینه چشم شور بود در دیار حسن
دام بود به طبع هوسناک سازگار
بیگانه پرورست هوای دیار حسن
از عرض ملک نخوت شاهان فزون شود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.