صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم
دلق ریا به آب خرابات برکشیم
فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم
بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان
غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم
عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان
روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم
سر خدا که در تتق غیب منزویست
مستانهاش نقاب ز رخسار برکشیم
کو جلوهای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم
حافظ نه حد ماست چنین لافها زدن
پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از صوفی دعوت میکند که از ریا و ظواهر دوری کند و به روشنی و حقیقت بپردازد. او به شکستن قید و بندهای دینی ظاهری و روی آوردن به لذتهای باطنی و معنوی تأکید میکند. شاعر میگوید اگر در قیامت پاداشی به ما ندهند، پس به دنبال لذتهایی از دنیا خواهیم رفت. او به جذابیتهای وفاداری و عشق اشاره میکند و دست آخر به این نکته میرسد که لاف زدن درباره مقام و حد خود درست نیست و باید از اندازه خود فراتر نرویم. به طور کلی، شعر به جستجوی حقیقت و دوری از تظاهر و ریا اشاره دارد.
هوش مصنوعی: عاشقانه به دیدار صوفی دعوت میکنیم تا لباس ریا و ظاهرسازی را کنار بگذاریم و برچسب تقلب و نادرستی را بر این دنیا بزنیم.
هوش مصنوعی: ما نذری و برکات صومعه را برای مینوشی قرار میدهیم و لباس ریا را در آب خرابات میشوییم.
هوش مصنوعی: اگر فردا ما را به بهشت نبرند، از زیباییهای دنیای دیگر، جوانان خوشصورت را خواهیم گرفت و از نعمتهای آنجا بهرهمند خواهیم شد.
هوش مصنوعی: ما با خوشحالی از میهمانی صوفیان خارج میشویم و شراب و محبوب خود را به سینه میچسبانیم.
هوش مصنوعی: بیا خوش بگذرانیم، وگرنه در روزی که جانمان را از این دنیا میبریم، حسرت بر دلمان میماند.
هوش مصنوعی: خداوندی که در عوالم پنهان و دور از دسترس است، ما با شوق و عشق، نقاب از چهرهاش برمیداریم.
هوش مصنوعی: یک زیبایی از ابروی او را نشان بده، تا مانند ماه نو، ستارهها را در کمان زرینی که داریم بکشیم.
هوش مصنوعی: حافظ نمیگوید که ما در چه سطحی هستیم که بتوانیم اینطور صحبت کنیم. چرا باید از اندازه خود فراتر برویم و خود را در معرض مشکلات بیشتری قرار دهیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خیزید تا غریو بعیّوق بر کشیم
فریاد دردناک ز سوز جگر کشیم
از دیده آب گرم فشانیم همچو شمع
وز سینه باد سرد چو وقت سحر کشیم
این اشک گرم رو را سر در جهان نهیم
[...]
تا کی به ذوق نشأه می دردسر کشیم؟
تلخی ز بحر چند برای گهر کشیم؟
تیر ترا ز سینه کشیدن نه کار ماست
آهی مگر به قوت عجز از جگر کشیم
قانع ز گل نه ایم به بویی چو عندلیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.