ز دستِ کوتهِ خود زیرِ بارم
که از بالابلندان شرمسارم
مگر زنجیرِ مویی گیردَم دست
وگر نه سر به شیدایی برآرم
ز چشمِ من بپرس اوضاعِ گردون
که شب تا روز اختر میشمارم
بدین شکرانه میبوسم لبِ جام
که کرد آگه ز رازِ روزگارم
اگر گفتم دعایِ مِی فروشان
چه باشد؟ حقِّ نعمت میگزارم
من از بازویِ خود دارم بسی شُکر
که زورِ مردم آزاری ندارم
سری دارم چو حافظ مست لیکن
به لطف آن سری امیدوارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کجا خود شکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم
همین شعر » بیت ۶
من از بازویِ خود دارم بسی شُکر
که زورِ مردم آزاری ندارم
کجا خود شکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم
همین شعر » بیت ۶
من از بازویِ خود دارم بسی شُکر
که زورِ مردم آزاری ندارم
همین شعر » بیت ۳
ز چشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر میشمارم
درازی شب هجران ز من پرس
که شب تا روز اختر می شمارم
کُنون، گر تو نباشی جفت و یارم،
نیارایی به شادی روزگارم.
مو که چون اشتران قانع به خارم
جهازم چوب و خرواری ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
به سختی صبر ده، تا پای دارم
در آسانی مکن فرموش کارم
زنش گفتا که من بیمار و زارم
عرابی گفت من تیمار دارم
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر با من خوشستی غمگسارم
به آب دیده دست از خود بشویم
کنون کز دست بیرون شد نگارم
نگارا، بر تو نگزینم کسی را
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.