گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

آب بودم صحبت آذر گلابم کرده است

خاک بودم کیمیاگر زر نابم کرده است

بنده پیر خراباتم که در دیر مغان

خدمت جام و سبو را انتخابم کرده است

چل صباح اندر بزیر دست و پا چوب و لگد

خوردم از مغ تا کنون در خم شرابم کرده است

بیخبر از واعظ و بیگانه از گفتار شیخ

آشنا با ناله چنگ و ربابم کرده است

خوشه تا کم که آدم چید از باغ جنان

آتش شرم از گنه، یک قطره آبم کرده است

یک کتابی می که نوشیدم ز دست میفروش

واقف از اسرار و آیات کتابم کرده است

گر دل دیوانه از دستم برون شد باک نیست

لطف حق معزول از این ملک خرابم کرده است