ای خطّهٔ ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
ای عاصمهٔ دنیی آباد که شد باز
آشفته کنارت چو دلِ پُر حَزَن من
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغِ گل و لاله و سرو و سمن من
بس خار مصیبت که خلد دل را بر پای
بی روی تو، ای تازه شکفته چمن من
ای بارخدای من گر بیتو زیم باز
افرشتهٔ من گردد چون اهرمن من
تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من
از رنج تو لاغر شدهام چونان کز من
تا بر نشود ناله نبینی بدن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بیبرگ
کز بافتهٔ خویش نداری کفن من
بسیار سخن گفتم در تعزیت تو
آوخ که نگریاند کس را سخن من
وانگاه نیوشند سخنهای مرا خلق
کز خون من آغشته شود پیرهن من
و امروز همیگویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من، وطن من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به عشق و تعلق خاطر خود به وطنش، ایران، میپردازد. او ایران را مکانی زیبا و پر از زندگی میداند که با غمها و مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکند. او زندگی خود را به وطنش وابسته میداند و از دوری و سختیهای ناشی از وضعیت کشورش رنج میبرد. شاعر احساس میکند که بدون وطنش، وجودش بیمعنا میشود و در رنج و محنت غرق است. او از دلتنگی و ناتوانی در تبیین احساسات خود میگوید و آرزو میکند که وطنش را از مشکلات رهایی دهد. در نهایت، این غم و اندوه عمیق خود را با تکرار واژه "وطن من" بیان میکند و به نوعی نالهای از دل به خاطر وضعیت وطنش سر میدهد.
هوش مصنوعی: ای سرزمین بزرگ ایران، ای وطن من، که جان و تن من به عشق تو در هم تنیده شده است.
هوش مصنوعی: ای شهر صلح و آرامش که باعث ویرانی من شدی، کنار تو دلم مانند زندگی پر از غم و اندوه است.
هوش مصنوعی: ای باغی که پر از گل و لاله و سرو و سمن هستی، وقتی دور از تو هستم، هیچ کدام از این زیباییها برایم معنا ندارد.
هوش مصنوعی: چقدر درد و رنج وجود دارد که دل را از زیبایی و شادی دور کرده است، ای گل زیبای چمن من که تازه شکفتهای و برانهی منی.
هوش مصنوعی: پروردگارا، اگر بدون تو زندگی کنم، آنگاه فرشتهام به مانند شیطان میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کنار تو هستم و دشمنان زیادی دور و بر من هستند، قلبم هرگز از رنج و درد خالی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: از دردها و رنجهای تو به شدت لاغر شدهام، مانند کسی که وقتی از او شکایت نکند، آثار بیتفاوتی را در بدنش نخواهی دید.
هوش مصنوعی: چه دردناک و افسوسآور است که تو به این وضعیت رسیدی و از بافتههای خودت هیچچیز بهجز گوری برای من نداری.
هوش مصنوعی: من دربارهی اندوه و تسلیت تو خیلی صحبت کردم، ولی افسوس که هیچکس از حرفهای من تحت تأثیر قرار نگرفت و بیتفاوت ماند.
هوش مصنوعی: آنگاه مردم سخنهای من را خواهند شنید که با خون من رنگین شده باشد.
هوش مصنوعی: امروز هم با دلی پر از اندوه، میگویم که ای وطن من، چقدر برایم دردناک و تأسفآور است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای باده! فدای تو همه جان و تن من
کز بیخ بکندی ز دل من حزن من
خوبست مرا کار به هر جا که تو باشی
بیداری من با تو خوشست و وسن من
با تست همه انس دل و کام حیاتم
[...]
من بلبلم و گلشن کویت چمن من
فرهادم و چین سر زلفت وطن من
رسوا شدم از بس که ز یاد تو شدم پر
بوی تو شنیدند همه از سخن من
مهر تو اگر رنگ برون داد عجب نیست
[...]
بگذشت ز خاکم بت گل پیرهن من
چون صبح نفس جامه درید ازکفن من
یاد نگهش بسکه به تجدید جنون زد
شد چشم پری بخیهٔ دلق کهن من
یارب زنظرها به چه نیرنگ نهان ماند
[...]
ای دشمن جان من و ای خیره تن من
ایمایه اندیشه و رنج و محن من
ای یار دل آزار نه ای دشمن خونخوار
کاینسان شده دشوار ز تو زیستن من
ای خصم دل و دینم و همواره بکینم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.