گرد لعل دلفریبت کرده منزل تیره خال
نام لعل تو حمیرا نام خال تو بلال
خیره کردی چشم گیتی را تو از این روی و موی
تیره کردی روز عالم را تو با این زلف وخال
ریختی خون مرا با تیر مژگان ور دهی
بوسه ای زان لعل لب، خونم تو را بادا حلال
تا بکی ای خضر فرخ پی پسندی از جفا
که بمیرم تشنه لب من بر لب آب زلال
رازها دارد دل من با لب جانبخش تو
بی خطاب و بی تکلم بی جواب و بی سئوال
دوش تا وقت سحر با لعل و خالت میسرود
کلمینی یا حمیرا و ارحنی یا بلال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و魅یت محبوبش اشاره میکند. او چهره و لبان او را به لعل (سنگ قیمتی) تشبیه میکند و نشان میدهد که زیبایی او چقدر برایش جاذبه دارد. زلف و خال محبوبش باعث تیره شدن روز و چشمهای جهان شده است. شاعر از درد عشق و تیر چشمهای معشوقهاش سخن میگوید و درخواست میکند که بوسهای از لبانش به او داده شود. او از جفا و سختیهای عشق میگوید و حس بیجوابی را از محبوبش توصیف میکند. در پایان، از دلش به مفهوم راز و عشق حیرتانگیز یاد میکند و دعایی جهت آرامش و آرامش خاطر میکند.
هوش مصنوعی: طلای گرانبها و زیبای تو، خانهام را سیاه و تار کرده است. نام لعل تو حمیرا و نام خال تو بلال است.
هوش مصنوعی: تو با این چهره و موهای سیاه خود، چشمان جهانیان را مجذوب خود کردهای و با این زلف و خال زیبایت، روزگار را تیره و تار نمودهای.
هوش مصنوعی: خون مرا با تیر مژگان خود ریختی، اما اگر بوسهای از لبت به من بدهی، خون من برایت حلال خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای خضر خوشسیما، تا کی به بیوفایی ادامه میدهی؟ من تشنه لب ماندهام در کنار آب زلال و در انتظار هستم.
هوش مصنوعی: دل من رازهایی دارد که فقط با لبان شیرین تو در میان میگذارد، بدون این که نیازی به صحبت یا پرسش و پاسخی باشد.
هوش مصنوعی: دیشب تا سحر با لبان زیبا و دلربای تو آواز میخواندم، ای حمیرا! مرا با آهنگ خود بخوان و به من آرامش ببخش، ای بلال.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
[...]
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال
با دعا و با تضرع دستها بر داشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
نصرة دین و دوام دولت و امن جهان
[...]
تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال
گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال
در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار
مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال
کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار
[...]
عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال
هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال
اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است
مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال
عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف
[...]
بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال
در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال
زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید
زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال
خرقهپوشان گشتهاند از بهر زرق و مخرقه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.