میرود اندیشه عشق تو چون جان در تنم
ای عجب ای جان جان یا من توئی یا تو منم
روزنی افتاده از بام تو اندر کاخ من
مینمائی گاهگاهی مهر چهر از روزنم
چون فروبندی شود تاریک روزم همچو شب
چون گشائی تیره شب گردد چو روز روشنم
ای سحاب رحمت آبی ده بکشت مزرعم
یا بسوز از شعله برقی گیاه و خرمنم
دشمنی دور از تو دارد با همه نزدیکیم
یا توئی یا من که بیرون نیست زین دو دشنم
نی ز روی خوب تو هرگز نیاید دشمنی
دشمن من نیست جز من، دشمن من خود منم
یا چو دیوان بند نه، یا چون ملایک بال ده
ای سلیمان چاره ای فرما، که من اهریمنم
سخت تر شد زاهنم دل چون توئی داود وقت
نرم تر از موم کن با دست قدرت آهنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق میپردازد. او عشق را همچون جان خود میبیند و آن را در تمام ابعاد زندگیاش حس میکند. شاعر از روزنی که نور عشق معشوق بر زندگیاش میتابد، سخن میگوید و بیان میکند که در غیاب معشوق، روزش به تاریکی میرسد. او به خداوند دعا میکند که رحمتش را بر او نازل کند یا او را بسوزاند. همچنین، شاعر به نیاز به معشوق و درد درونی خویش اشاره میکند و دشمنیهای خود را حاصل درونیاتش میداند. او خود را در تضاد میان محبت و درد میبیند و از معشوق میطلبد که با قدرتش او را نرم و قابل مدیریت کند. در کل، این شعر زب ولی زیبایی از عشق، تنهایی و درگیریهای درونی شاعر است.
هوش مصنوعی: عشق تو در وجودم مانند جان در بدنم در حال تلاطم است. چه شگفتانگیز! آیا من تو هستم یا تو من هستی؟
هوش مصنوعی: یک روزنه از بام تو به درون کاخ من میتابد و گاهی تصویر نور خورشید را بر صورت من نمایان میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که روز من به خاطر غم و اندوه تاریک میشود، مانند شب میشود. اما وقتی که غمها را از دلم برطرف کنی، آن تیرهگی شب به روشنایی روز تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: ای ابر آسمانی، یا باران ببار تا زمینم سرسبز شود و یا اگر نمیتوانی، با آتش خود گیاهان و محصولاتم را بسوزان.
هوش مصنوعی: دشمنی که از تو دور است، با همه نزدیکان من در ارتباط است. یا تو در نزدیکی من هستی یا من که نمیتوانم از این دو نفر فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: از زیباییهای تو هرگز کینهای نمیروید، دشمن من کسی جز خودم نیست.
هوش مصنوعی: یا مثل دیوان چنگ نزن، یا مانند فرشتگان بال بگشای. ای سلیمان، تدبیری بیندیش، زیرا که من اهریمن هستم.
هوش مصنوعی: دل من مانند دیواری سخت شده است، اما تو ای داود با قدرت و مهارت خود میتوانی آن را نرم و انعطافپذیر کنی، مانند موم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم
نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم
نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو به دو
کز پی آن جان و دل این جان و دل را برکنم
نور چشمت چون منم دورم مبین ای نور چشم
[...]
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم
وین سبوی زرق را بر سنگ قلاشی کنم
من خراب مسجد و افتاده سجادهام
میروم باشد که خود را در خرابات افکنم
ساقی دوران هر آن خون کز گلوی شیشه ریخت
[...]
چون کمانت تا پیئی بر استخوان دارد تنم
گر کنی صد پی مرا، دوتاه پیمان نشکنم
رشتهٔ تن گر نبودی غرق خون از تیغ هجر
کس ندانستی مرا از رشتهٔ پیراهنم
گر به سوی مهر رخسارت که چشم کس ندید
[...]
با تو عمری شد که لاف دوستداری میزنم
لاجرم اکنون ز هجرانت به کام دشمنم
غنچهوار از دست دل خواهم گریبان چاک زد
چند سوزم لب به مهر و شعله در پیراهنم
گفتهای: خون ریزمت دست ار به دامانم زنی
[...]
شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم
طوقدار حلقه دم باد از ایشان گردنم
مهر و مه تابد ز روزن ور تو مهمانم شوی
بر فلک تابد فروغ مهر و ماه از روزنم
در تن از پیوند دل هر جا فتاده آتشیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.