نزند دم فلک بجز دم عشق
عالمی نیست غیر عالم عشق
شادی ای نیست جز که شادی عشق
نیز نبود غمی بجز غم عشق
زین همه نکته ها که عقل سرود
حل نشد باز، راز مبهم عشق
عقل و آن زخمهای ناسورش
نشود به مگر بمرهم عشق
آدم عقل بود کز دم دیو
رفت ناگه ز ره، نه آدم عشق
عقل چون حلقه از پس در کوفت
کاندرین حلقه نیست محرم عشق
ملک صورت بود مسلم عقل
ملک معنی بود مسلم عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای لب تو نگین خاتم عشق
روی تو آفتاب عالم عشق
تو ز عشاق فارغ و شب و روز
کار عشاق بیتو ماتم عشق
نتوان خورد بیتو آبی خوش
[...]
ویحک! ای بیخبر ز عالم عشق
ناچشیده حلاوت غم عشق
همه صافی شوند چون یم عشق
همگان دم زنند از دم عشق
بیدلان را نی است همدم عشق
که به هر دم همیزند دم عشق
بی زبان است و راز میگوید
کو یکی رازدار محرم عشق
چنگ را بین پلاس پوشیده
[...]
دوشم از غیبت پیر عالم عشق
این سخن یاد دادم از دم عشق
کای گدای همه قدح نوشان
جام می نوش تا شوی جم عشق
کرده ام خود به ترک مردم عقل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.