بهار شد که جهان خرمی ز سر گیرد
جهان جوان شود و رونقی دگر گیرد
خوش آنکه بر لب جو با نگار دل جوئی
دماغ تر کند و جام باده در گیرد
نسیم باد بهاران بر آتش دل من
چو آتشی است که در چوب خشک در گیرد
اگر ز سیم و زرش کیسه ای پر است چو جام
درون کاسه سیمین بآب زر گیرد
قرار عیش و طرب یاد گیرد از نرگس
قدح بدست، سر از خواب صبح برگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به آغاز بهار اشاره میکند، زمانی که دنیا دوباره زندگی و شادابی را تجربه میکند. او از زیباییها و شگفتیهای طبیعت در این فصل سخن میگوید و آرزو میکند که در کنار محبوبش به شادی و خوشی بپردازد. نسیم بهاری دل او را به شعلههای عشق میافزاید و وجودش را پر از لذت و سرزندگی میکند. او به ارزش و زیباییهای زندگی توجه دارد و نابسامانیهای مادی را نادیده میگیرد تا از لحظات زندگی و عیش و طرب بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و دنیا دوباره سرشار از سرسبزی و شادابی میشود. این فصل نویدبخش جوانی دوباره دنیا و رونق تازهای است که به زندگی میبخشد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در کنار جوی آب با معشوقش نشسته و از زیبایی او لذت میبرد، و با نوشیدن جام شراب حال و هوایش را بهتر میکند.
هوش مصنوعی: نسیم بهاری همچون شعلهای است که بر آتش دل من میوزد، مانند آتش که به راحتی در چوب خشک شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: اگر کیسهای پر از نقره و طلا باشد، مانند جامی است که درون آن کاسهای نقرهای آب طلا دارد.
هوش مصنوعی: زندگی شاد و خوشی را از نرگس یاد بگیر و با لیوانی در دست، از خواب صبح بیدار شو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر اکابر آفاق شمس دولت و دین
تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان
چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد
فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم
[...]
کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
کجا روم که دل من دل از تو برگیرد
ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست
که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد
دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن
[...]
زمانه عهد و وفا عاقبت ز سر گیرد
مفارقت ز میان من و تو برگیرد
مرا تو جان و جهانی و خاک بر سر دل
اگر به جای تو هرگز کسی دگر گیرد
چو دل هر آینه در کار دوست خواهد شد
[...]
صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد
دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد
چو یوسف است بخوبی ولی سلیمان وار
هزار کشور جانرا بیک نظر گیرد
دمید سبزه تر بر کنار سرخ گلش
[...]
بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد
بجان چه چاره کنم تا رهی دگر گیرد
کسی که دل ز تو برگیرد اندر آن عجبم
که بر کجا نهد آن دل که از تو برگیرد
بیک نظر بگرفتی و مر او نیست شگفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.