خوشا شراب و جوانی و می ببانگ سرود
تنعمی به از این در جهان نخواهد بود
نگار مهوش و ساقی بحالت مستی
شراب بی غش و صافی بناله دف و رود
گر این بپای شود هست گلبنی بی خار
ور آن بدست فتد هست آتشی بی دود
دو دوست دست بهم داده سر خوش از باده
کنار سبزه و آب روان بگفت و شنود
بهم نشسته بیکجا چو لاله و نرگس
یکی قدح بکف و دیگری خمار آلود
اگر میسرت این عیش میشود خوش باش
وگرنه حسرت و افسوس می ندارد سود
حبیب قانع از این باغ شو بنظاره
و گرنه کی دهدت دست عمده مقصود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به لذتهای جوانی و نوشیدن شراب اشاره میکند و میگوید که هیچ چیزی در دنیا بالاتر از این لذتها نیست. او به زیبایی محبوبش و خوشحالی حاصل از مستی و نوشیدن شراب میپردازد. همچنین به دو دوست که کنار هم نشستهاند و از زندگی لذت میبرند، اشاره میکند. شاعر میگوید اگر این خوشیها نصیب تو شود، از آن لذت ببر و اگر نه، حسرتی در پی نداشته باش زیرا در نهایت، زیبایی و لذت زندگی بیشتر از هر چیز دیگری ارزشمند است.
هوش مصنوعی: آشامیدن شراب و جوانی و آهنگ شادی، یکی از لذتهای زندگی است و در این دنیا چیزی بهتر از آن پیدا نخواهد شد.
هوش مصنوعی: عشق زیبایی مانند نگار و میگساری همچون ساقی را در حالت مستی توصیف میکند، شرابی ناب و خالص که باعث میشود لذت از نغمههای دف و صدای رودخانه را احساس کنیم.
هوش مصنوعی: اگر این پایگاه (وجود) به کمال برسد، وجودی همانند باغی پر از گل بدون خار خواهد بود، و اگر آن در دست گرفته شود، مانند آتش خواهد بود بدون دود.
هوش مصنوعی: دو دوست که خوشحال و سرمست از شراب هستند، دست در دست هم در کنار سبزه و جوی آب نشستهاند و با هم صحبت میکنند و به گفتگو میپردازند.
هوش مصنوعی: دو گل لاله و نرگس در یک مکان کنار هم نشستهاند، یکی در دستش جامی دارد و دیگری چهرهاش در حال مستی و خوابآلودگی است.
هوش مصنوعی: اگر این لذت به دست آوردی، خوشحال باش، و اگر نه، دیگر از حسرت و اندوه فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از این باغ دور شو و به تماشای آن نپرداز، وگرنه کی میتواند به تو کمک کند تا به اهداف بزرگت دست یابی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.